.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

آخرین و اولین

تموم شد . سال 85 هم با همه خوبی ها و بدی هاش ، پستیها و بلندی هاش تموم شد . الان که دارم اینا رو تایپ میکنم چند دقیقه بیشتر به تحویل سال نمونده و من تازه از آرایشگاه اومدم . بله ، درست خوندین . ساعت 3:30 نصفه شبه و من تازه از آرایشگاه برگشتم . مردم رفیق دارن ، ما هم رفیق داریم . این کسی که پیش موهام رو کوتاه میکنم رو حدود 15 ساله میشناسم . قبل از اینکه آرایشگر بشه باهاش رفیق بودم . صبح رفتم پیشش عوض این که کاره منو راه بندازه ، میگی تو مشتری دائم هستی ، اینا که اینجان مشتری گذری ، اگه کارشون طول بکشه میرن یه جای دیگه . تو بشین وقتی کار اینا تموم شد ، اصلاحت میکنم . منم دیدم بخوام بشینم یه دو ساعتی علافم ، گفتم میرم بعدآ میام . گفت ساعت 1 شب بیا . سر ساعت رفتم ، باز همون آش و همون کاسه . تا الان علاف بودم . این از این . اون یکی رفیقم که مغازه صوتی تصویری داره و فیلمای جدید رو ازش میگیرم هم امروز بد جوری رفاقت رو تموم کرد . هفته پیش رفتم 15 تا فیلم جدید ازش خریدم که ببینم . وقتی اومدم خونه دیدم دو تا از فیلما سی دی دومش همون سی دی اولشه . یعنی بخش دوم فیلم رو نداره . بهش زنگ زدم ، قرار شد امروز برم سی دی های دوم رو ازش بگیرم . رفتم گرفتم ، وقتی اومدم خونه دیدم نامرد دو تا سی دی خام بهم داده ، تازه گفت چکشون هم کردم ، درسته . میخواست فعلآ مارو از سر خودش باز کنه تا بعد !! اینم از رفیقای ما . یکی نیست بگه بابا خوب اگه فیلمات ناقصه راحت بگو ندارم ، چرا سی دی خام میدی دست مردم . حالا دارم براش .

بگذریم ، اومدم از لحظه سال تحویل بگم ، به کجا رسید . سال 85 برای من یکی اصلآ سال خوبی نبود ، اگه بخوام بگم چرا مطلب خیلی طولانی میشه ، ولی همین قدر بس که امیدوارم دیگه تو زندگیم همچین سالی نداشته باشم . خیلی مزخرف بود ، خیلی . خب ، دیگه چیزی به لحظه سال تحویل نمونده ، من برم بشینم سر سفره هفت سین ، بعد میام باقیش رو میگم .
 
..............................................................................................................
 
خب ، خب ، خب !! سال هم تحویل شد . سال نوی همگی مبارک !! 100 سال به (بهتر) از این سالها . انشالله سال 86 سالی باشه که همه ما به آرزوهایی که به صلاحمونه برسیم . من خیلی به این موضوع اعتقاد دارم که هیچ چیزی رو زوری از خدا نگیرم . همیشه اگه چیزی از خدا بخوام ، میگم اگه به صلاحمه این کار انجام بشه . شاید واقعآ بعضی چیزا اگه اتفاق بیافته به ضررمون تموم بشه . همون طور که برای خیلی از ماها اتفاق افتاده ، آرزوی یه چیزی رو داشتیم و بعد دیدیم چقدر خوب شده که به اون آرزو نرسیدیم .

سال 86 برای من احتمالآ سال خیلی پر مشغله ای خواهد بود . خیلی کارا دارم که باید امسال انجام بدم . مهمترینش شاید تصمیم نهایی برای رفتن یا موندن باشه . چند تا گزینه خوب هست که داریم بررسی میکنیم . مهاجرت کردن ، بورس تحصیلی گرفتن ، همین جا موندن و کار کردن و ... ! تا ببینیم چی پیش میاد و خدا چی می خواد . پارسال این موقع اصلآ حس خوبی نداشتم ولی امسال همین جوری الکی شادم ، نمیدونم چرا ولی اصلآ اون حس پارسال رو ندارم . امیدوارم تا آخر سال همین جوری بمونم .

توی این چند روزه به ایشون خیلی زحمت دادم که دوست دارم همین جا ازش تشکر کنم و سال نو رو به خودش و خانوادش تبریک بگم . میدونم اولین سالیه که نوروز رو خارج از ایران هستی ، از خدا میخوام سال جدید ، توی کشور جدید برات پر از افقهای روشن امید باشه و دلم میخواد بدونی خودمو همیشه مدیونت میدونم بابت کمک هایی که کردی . ممنون .

این آخرین پست سال 85 و اولین پست سال 86 بود . دو تا یکیش کردیم که صرفه جویی بشه !! همگی سال خوبی داشته باشین و زندگی خوبی ، در پناه حق ...
 
پ.ن.۱ : شب سال تحویل ساعت ۸ اومدم خونه و دیدم تا ساعت ۱ که میخوام برم آرایشگاه بیکارم . یعنی کار داشتم ولی حس انجام هیچ کار نبود . دیدم بهترین کار فیلم دیدنه . نشستم هر سه تا فیلم "سه رنگ" ( آبی - سفید - قرمز ) کیشلوفسکی رو پشت سر هم دیدم . خیلی حال داد . آخه این سه تا فیلم یه جورایی به هم پیوسته هستند و دیدنش پشت سر هم حال میده ، در عین اینکه هر کدوم موضوع جداگونه دارن . اطلاعات بیشتر رو راجع به این فیلما میتونید اینجا ببینید .
 
پ.ن.۲ : کیوانِ پشت یک سوم توی این مطلبش توی پاراگراف اول دقیقآ ، با تاکید میگم دقیقآ شرح حال منو تو لحظه تحویل سال نوشته . هیچ وقت فکر نمی کردم یه نفر باشه که اینقدر حسش شبیه به من باشه ، مخصوصآ اینکه این حس خیلی عجیب غریب و مزخرفه . هم سال گذشته و هم امسال میخواستم این مطلب رو از زبون خودم بنویسم ، ولی نمی شد ، نمی اومد ، نمی تونستم . حالا این کیوان خان کلمه به کلمه شرح حال منو نوشته . خب ، چی از این بهتر ! هنوز هم از خودش اجازه نگرفتم برای لینک دادن . 
نظرات 10 + ارسال نظر
بید قرمز چهارشنبه 1 فروردین 1386 ساعت 05:16 ق.ظ http://www.bideghermez.blogsky.com/

داداش گلم عیدت مبارک.
اون قسمت ارایشگاهو کلی انگشت به دهن موندم!
می گی صرفه جویی بشه اون وقت می گن طرف اصفهانیه یا تو اصفهان بزرگ شده! همین طوری ملت کلی برا ما صفه می ذارم تو دیگه آتو دستشون نده!

۴۰تیکه چهارشنبه 1 فروردین 1386 ساعت 11:39 ب.ظ

سال نوی تو و خانومی مبارک مد عزیز. امیدوارم سال خوبی باشه براتون.

پرسه پنج‌شنبه 2 فروردین 1386 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.parsetoopastoo.blogfa.com

عید شما مبارک ...
بابا عجب آرایشگری! عجب دوستای بامرامی! ... صرفه‌جویی باحالی بود! ...
سالی پر از شادی باشه براتون ...

sahel پنج‌شنبه 2 فروردین 1386 ساعت 03:28 ب.ظ http://azyadrafte.persianblog.com

sad sal beh az in salha. sale noo mobarak.zende bashy javoon ke ma piro patalaro lol faramosh nemikony.motmaenam emsa kheyli por barekat va poor bar khahad bood barat.
shad bashy

رویا - بانوی کوچک جمعه 3 فروردین 1386 ساعت 02:40 ق.ظ http://banokocholo.blogfa.com/

تبریکات صمیمانه سال جدید مرا پذیرا باشید.
با آرزوی بهترین ها

نازخاتون جمعه 3 فروردین 1386 ساعت 08:16 ب.ظ

MED عزیز، دوست با محبتم سال نو مبارک! رسیدن بهار مبارک! امیدوارم سالی آرام و مملو از صلح داشته باشید، داشته باشیم، داشته باشند...

مهسا شنبه 4 فروردین 1386 ساعت 05:09 ق.ظ http://haghighifamily.blogspot.com

ای بابا من الان پستت رو دیدم . منو حسابی شرمنده کردی . به خدا ندیدی من به دیگران چقدر زحمت دادم برای رفتنم وگرنه اسم دوتا نامه منو زحمت نمیگذاشتی . راستی یادت باشه بهت بگم برای تائید مدرکت باید چه مدارکی بیاری که خیلی مهمه .خیلیها تازه اینجا فهمیدن و دیگه دسترسی به دانشگاهشون ندارن که برن مدارکشون رو کامل کنن .
اصولا من از قدیم و ندیم عقیده داشتم که با دوست و فامیل نباید معامله کرد . اگه اون فیلمیه با یک غریبه معامله میکرد از ترس دعوا و داد و هوار کارشو درست انجام میداد اما میدونه تو اینکارو نمیکنی . موفق باشی .

S. دوشنبه 6 فروردین 1386 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.rakhtkan.com

شاید خیلی‌ها موقع سال تحویل سال قبل رو مرور می‌کنن و دلشون می‌گیره. برای همین لحظه تحویل براشون شاد نیست. لحظه تحویل برای من هم شاد نیست. یه جوری مثل اینکه یک سال پیش جلوی چشمهات رژه بره و بخوای خاموشش کنی ولی نشه. این حال رو کاملا درک می‌کنم. من بیشتر از تدارکات عید خوشم میاد تا لحظه تحویل. از دم و دستگاهی که باید از روزها قبل آماده بشه. از اون قسمتش خیلی لذت می‌برم تا از لحظه تحویل. وبلاگ کیوان رو هم مرتب می‌خونم. چیزهایی که می‌گه خیلی رک و راست و خوبه.

زیتون سه‌شنبه 7 فروردین 1386 ساعت 12:18 ق.ظ http://z8un.com

سال نو مبارک MED عزیز
آخ امان از دست آشناها... اون از آرایشگر و اینم از سی‌دی فروش...
من هم یه بار از یه آشنایی خواستم برام فیلم بزنه... شش ماه طول داد آخرش هم ۶ سی‌دی برای ۳ فیلم برام فرستاد(پولشو از همون اول فرستاده بودم. هر فیلم دوهزار تومن). با هزار امید و آرزو گذاشتمش تو سی‌دی پلی‌یر و در کمال ناباوری دیدم ۶ تاش خامه! دلم می‌خواست کله‌شو بکنم. وقتی ای‌میل زدم برای اعتراض گفت سی‌دی خام هم به درد می‌خوره یه روز!!

شهره دوشنبه 13 فروردین 1386 ساعت 07:18 ب.ظ http://www.azkhod-bakhish.blogspot.com/

سلام مد عزیز . امیدوارم که هرسالی که از راه میرسه برات بهتر از سال پیش باشه. کادویی مجازی که برات دارم بهترین آرزوهای من برای تو دوست خوبن . آرزوهای بزرگ و کوچک خوب خوب خوب...راستی برام خیلی عجیب بود سلمونی رفتن ساعت سه بعداز نصفه شب!!! اینرو به آلمانیها بگی شاخ در میارن. بازهم سال نو مبارک ...صدسال به این سالها و سالهای بهتراز این. سبز باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد