.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

دوست جدید من

یکی از اون شبهایی که هوای اصفهان به شدت سرد شده بود (همین چند وقت پیش) و هر شب برف میبارید، قبل از خواب رفتم دم پنجره تا منظره بارش برف توی حیاط خونه رو تماشا کنم. حس آرامش خیلی خوبی داره، مخصوصآ اون وقت شب، تاریکی و سکوت و برف.

به دونه های برف خیره شده بودم که یه مرتبه دیدم دو تا دایره کوچیک گوشه حیاط داره برق میزنه. هر چی دقت کردم متوجه نشدم چیه. چون همه چراغها هم خاموش بود. رفتم توی حیاط، چراغ رو روشن کردم، دیدم اون اجسام براق یه جفت چشم متعلق به گربه سیاه بوده که توی تاریکی برق میزده. گربه گوشه حیاط کنج دیوار کز کرده بود و یه کم برف هم روش نشسته بود. معلوم بود مدتی هست که اینجا نشسته. اول خواستم برم جلو ولی فکر کردم شاید بترسه و فرار کنه. رفتم از یخچال یه کم گوشت مرغ آوردم، گذاشتم جلوش. اول با ترس و لرز و احتیاط و بعد با ولع و بی خیال شروع به خوردن کرد. همین طور که داشت گوشتها رو میخورد، خیلی آروم بهش نزدیک شدم و دست کشیدم روی کمرش. باز اولش ترسید ولی خیلی زود اعتمادش جلب شد، با یه تیکه گوشت دیگه. یه کم نوازشش کردم تا غذاش تموم شد و همون جا روی برفها دراز کشید.
 
خودم به شدت سردم شده بود و میخواستم برگردم تو اتاق، ولی دلم نمی اومد توی اون هوای سرد میون برفها ولش کنم. از طرفی نمیتونستم ببرمش توی خونه، چون خونم مباح میشد. در واقع نیازی هم نبود، چون توی حیاط ما یه انباری هست که شوفاژ هم داره و گرمه. یه کارتن پیدا کردم، کف کارتن رو روزنامه باطله پهن کردم. (نمیدونستم کار درستی دارم میکنم یا نه، چون تا حالا هیچ حیون خونگی جز طوطی نداشتم، ولی فکر کردم اگه زیرش نرمتر باشه، راحت تر بخوابه) گربه رو که حالا باز گوشه حیاط کز کرده بود با احتیاط بلند کردم و گذاشتم توی کارتن.جالب بود که اصلآ نترسید، در حالی که به نظر نمیرسید گربه خونگی باشه که به آدمها عادت دارن. کارتن رو هم بردم گذاشتم توی انباری کنار شوفاژ. صبح که رفتم سراغش دیدم بیداره و داره توی کارتن دور خودش می چرخه. چون کارتن بلند بود، نتونسته ازش خارج بشه. آوردمش بیرون، باز بهش غذا دادم و روی کمرش دست کشیدم، چون یه جایی خونده بودم گربه ها این کار رو خیلی دوست دارن. وقتی غذاش تموم شد یه کم توی حیاط روی برفها بازی کرد و بعدش رفت. از اون موقع هر روز میاد توی حیاط، و تا بهش غذا ندم و نوازشش نکنم، نمیره. بعضی شبها هم میاد پشت پنجره اونقدر صدا میکنه تا برم در انباری رو براش باز کنم و بره اونجا بخوابه. خلاصه که کلی با هم رفیق شدیم.

عجیب اینجاست که یه جور احساس مسئولیت نسبت بهش دارم، اگه یه روز نیاد نگرانش میشم. برای خودم هم حس خوبی ایجاد میکنه. اینکه بهش غذا بدم، جای خواب مناسب براش درست کنم، نمی دونم. اصلآ سر در نمیارم چیه. تا حالا همچین حسی نسبت به یه حیون نداشتم. اونوقت هم که طوطی داشتم (دائیم از هند آورده بود) خیلی کوچیک بودم برا اینکه بتونم همچین حسی رو درک کنم.

حالا راستش چند تا سوال دارم که ممنون میشم اونایی که گربه دارن یا از گربه داری (عجب اصطلاحی شد، گربه داری) اطلاع دارن کمک کنن.

1) خیلی دلم میخواد بشورمش، اینجوری وقتی بهش دست میزنم تا دستم رو ضد عفونی نکنم دلم نمیاد به چیزی دست بزنم، ولی میترسم خوشش نیاد یا فرار کنه یا اصلآ گازم بگیره. نمیدونم گربه ها کلآ از آبتنی خوششون میاد یا نه؟ اگه بخوام بشورمش از چی باید استفاده کنم؟ آیا شامپو بدن برای این کار مناسبه یا اینکه مایع پاک کننده خاصی برای گربه ها (یا کلآ حیوانات) وجود داره؟

2) گاهی وقتا میاد توی حیاط، هی صدا میکنه (در حالی که گرسنه نیست و غذاش رو خورده)، دمش رو به صورت عمودی بالا میگیره و هی خودش رو میماله به یوار یا سنگهای لب ایوان. این چی معنی میده؟ مخصوصآ اون حالت دمش که فکر میکنم یه حالت خاص باشه. شاید به چیزی نیاز داره ولی نمیفهمم چیه!!

اگه کسی اطلاعاتی داره لطفآ کمک کنه تا منم بتونم متعاقبآ به این گربه کمک کنم. البته ابن رو هم باید در نظر بگیرین که گربه خونگی نیست و به اصطلاح گربه خیابونیه. ممنون میشم اگه کمک کنین. مخصوصآ راوی جان که میدونم خودش تا همین چند وقت پیش از 5-6 تا گربه نگهداری میکرد.
نظرات 12 + ارسال نظر
‌BaHaar پنج‌شنبه 11 بهمن 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.barroon.blogspot.com

سلام
اتفاقا منهم یاد داستان راوی و اون گربه هایی که دادشون برای اداپشن افتاد و خواستم بگم برو از اون مشورت بخواه . شاید اون اینجا رو نخونه مخصوصا که پینگ نشدی. بهتر نیست براش ایمیل بزنی ؟

آونگ خاطره های ما جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام مد عزیزم
اول تبریک میگم بابت این رابطه عاطفی که با این موجود ی که خدا خلق کرده و بی پناه هم بوده برقرار کردی
و همچنین به عنوان یک گربه باز قهار ازت ممنونم

به هیچوجه گربه رو نشور که اگر تو این فصل بشوریش با جونش بازی کردی
اون که گربه خونگی نیست که همش تو خونه باشه و سرما نخوره
برای سگ و گربه شامپو های مخصوص هست که البته شامپو ی ایرانی داشت موهای گربه ما رو خراب میکرد برای همین خارجی براش گرفتیم اما
به دلیل اینکه گربه به شدت از آب نفرت داره هربار می شستیمش از وحشت نمی دونی چکار می کرد تازه اینقدر چنگ و بال می زد که دو نفری به زور حمومش می کردیم تا رسید به جایی که یک بار احساس کردم از ترس داره سکته می کنه چشم ها از حدقه در اومده ... یک وضع دلخراشی ...
به دامپزشک گفتم گفت به هیچوجه حمومش نکن دیگه
البته می شه آرام بخش بهشو ن بدیم و اینکارو بکنیم اما من ضرورتی تو اینکار نمی بینم

اگر میخوای گربه ( اسم بذار براش ترا خدا که هی نگم گربه ) بهداشتی باشه دو نکته رو باید رعایت کنی
1 واکسن براش بزنی
2 دارو ضد انگل بهش بدی بخوره
این دو کار که زحمتی هم نداره توسط دامپزشک انجام می شه که می تونی ببریش دامپزشکی شهرتون

آونگ خاطره های ما جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 12:52 ق.ظ

برای بردنش کمی صبر کن چون ممکنه اون اثر آمپول زدن باعث بشه از تو فراری بشه بذار خوب بهت عادت کنه بعد
شستن دست با آب و صابون کافیه نگران نباش

اون که خودش رو می ماله به در و دیوار و دمش رو می گیره بالا میخواد بیاد تو خونه که گوش نکن اگر یک بار بیاد دیگه زورش نمیای
تو نمی دونی چقدر این شیطونکا پر رو هم هستن :))

من اگر تجربه قبلا" رو داشتم گربه رو تو خونه نمی آوردم فقط و فقط به این دلیل که خرجی که برای یک گربه تو خونه می کنم باهاش می تونستم بیست تا گربه خیابونی رو سیر کنم

همون شوفاژ خونه تون بهترین جاست براش
نفهمیدم نره یا ماده اگر ماده ست بهترین کاری که می تونی در حقش بکنی اینه که عقیمش کنی چون اینجوری خودش هم خوب زندگی می کنه و کمتر به بیماری دچار می شه
گربه در اثر زایمان زیاد هم پوکی استخوان می گیره هم ناراحتی رحم که گاه کشنده ست

اگر دارو ضد انگل و واکسنش به موقع انجام بشه مطمئن باش هیچ مشکلی برات ایجاد نمی کنه فقط دستات رو با آب و صابون بشور که اینکارو برای زدن به دستگیره در اتوبوس هم می کنیم.

ظرف غذاش هم همینطور با آب و صابون بشور و بهتر از اون استفاده از ظروف یک بار مصرفه

گربه به نوازش خیلی نیاز داره
پشت کمرش زیر گلوش روی سرش ... جون می گیره

آونگ خاطره های ما جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 01:00 ق.ظ

البته این رو هم بگم
یه موقع گربه جاییش درد می کنه مشکلی داره همین حالت التماس رو انجام میده یعنی خودش رو به دیوار می ماله و صدا می کنه
این دیگه با تجربه دستت میاد من نمی تونم توضیح بدم.

براش متنوع غذا بذار که عادت نکنه به یک نوع غذا
این کشور خانم که بچه هاش رفتن ولنجک همچنان تو بالکن خونه مون مهمونه و خانم فقط عادت کرده به مرغ پخته!

مد عزیزم مطمئن باش این محبتی که تو به اون حیوون می کنی بی جواب نمی مونه پیش خدا اما این رو هم بدون که ما نیازمون به محبت حیوونا بیش از نیاز حیوونا به آدماست
همون حسی که می گی بهت دست داده اون شیرینه ضمن اینکه عاطفی تر از این که هستی می شی و روحت پاکتر از این که هست

هر سوال داشتی که می تونستم جواب بدم در خدمتم
قربانت
مینو

پ.ن
گنده ترین کامنت تاریخ بشریت :))

بیدقرمز جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 12:03 ب.ظ http://www.bideghermez.blogsky.com/

احساست رو درک می کنم. البته تا حالا گربه نداشتم ولی ۸ سال پیش دوتا جوجه اردک داشتم که بزرگشون کردم. و انسی باهاشون گرفته بودم که مثه بچه هام شده بودن! ولی دیگه چون سر و صداشون زیاد شده بود نمی تونستم نگه شون دارم و دور کردن اونا از خودم خیلی برام سخت بود. با خودم عهد کردم دیگه هیچ حیونی رو نگه ندارم.

نورا جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 02:47 ب.ظ

من کلا نمیتونم به گربه حتی فکر کنم....
ولی یه سوالی؟ ینکه میگن طوطی اومد نیومد داره راسته؟

مهسا جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 09:14 ب.ظ http://haghighifamily.blogfa.com

خب من به عنوان یک گربه باز حرفه ای بگم که هیچ چیز به اندازه اینکه زیر گلوش رو بخارونی خوشحالش نمیکنه . در ضمن یک کم پرستیژ هم کم کم باید یادش بدی !! باور کن گربه من که اسمش نبات بود شب و نصقه شب میومد پشت پنجره اتاقم و انقور میو میو میکرد تا من برم پرده رو بزنم کنار و منو ببینه بعد میرفت . دیگه اعصابم رو خورد کرده بود تا دعواش کردم و یادش دادم نصفه شب وقت این کارها نیست !!!!! یک چیز باور نکردنی در مورد نبات بگم که اولین بار که امین رو توی خونه ما دید رفت و دیگه حتی توی محله مون هم ندیدیمش . خواهرم احتمال میداد به دلیل شکست عشقی خودکشی کرده :)) این قضیه واکسن و غیره رو من خیلی اطلاع ندارم اما گربه ای که توی خونه نیست واقعا لازم نمیدونستم این کارها رو براش بکنم و فقط بعد از دست زدن بهش دستم رو میشستم . فکر میکنم اگه نشوریش هم بهتر باشه چون کربه ها از خیس شدن به شدت تنفر دارن و بعدش هم دوباره میره توی کوچه و خودشو کثیف میکنه .

مهسا جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 09:17 ب.ظ http://haghighifamily.blogfa.com

اما اصولا داشتم حیوون خونگی خیلی عالیه . حیف که همه شون یا مریضی میارن یا نجس هیتند و غیره .

روژین دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 11:25 ق.ظ http://ruzhin.blogfa.com

آدما از یه سنی به بعد ، دوست دارن محبتشون رو به دیگران بدن و لذتی رو که در اون افراد ایجاد میشه ببینن . فکر میکنم بخشی از احساسی که بهش داری مربوط به این قضیه است .
منم گربه ها رو دوست دارم . چشم هاشون رو ... ما هم یه گربه داریم که یه سالی هست هروقت غذا گیرش نمیاد میاد توی حیاطمون و با دلخراش ترین ضجه ها گرسنگیش رو اعلام میکنه ! ولی هیچ وقت نوازشش نکردیم !
امیدوارم وقتی می شوریش گازت نگیره . مراقب باش .
راستی ... سلام همشهری !

[ بدون نام ] جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 09:21 ب.ظ http://www.booyebaroon.blogfa.com

چه کار خوبی کردید.

نرگس جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 09:23 ب.ظ http://www.booye-baroon.blogfa.com

اسمم یادم رفت ببخشید

نیکات یکشنبه 5 اسفند 1386 ساعت 06:14 ب.ظ

موافق با کامنت شما . پی نوشت اضافه گردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد