.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

وقتی MED کوچک بود !

 
 
هر دوی این عکسها مال وقتیه که هنوز مدرسه نمیرفتم. اولی توی خونه عمو هستم و دومی خونه خودمون. عکس دومی نشون میده که از همون بچگی توی کار هنر و البته معماری بودم (به نقاشی نگاه کنید). وقتی دنبال عکس میگشتم توی آلبومهام، کلی خاطره از دوران بچگی برام زنده شد که خیلی هاش رو فراموش کرده بودم. تصویر بعضی هاش کاملآ روشن و شفاف بود و بعضی ها فقط یه خاطره دور و محو. راستی اگه عکس و فیلم نبود ما چقدر میتونستیم خاطراتمون رو حفظ کنیم و به یاد بیاریم؟

پ.ن.1 : خیلی دیر شده برای شرکت تو بازی، ولی دوست داشتم این عکسها رو بذارم اینجا.

۵ سوال راوی

راوی چند تا سوال پرسیده که سوالهای خیلی جالبیه. اول میخواستم توی کامنت دونی خودش جواب بدم، ولی بعد دیدم پتانسیل این رو داره که یه پست جداگونه بهش اختصاص بدم. اینم سوالات:

1) چرا با وجود این همه جاذبه‌های طبیعی و تاریخی در کشورمان، باز هم از نظر وضعیت صنعت توریسم و گردشگری از کشورهای دیگر عقب هستیم؟
فکر کنم این یکی جوابش خیلی ساده باشه. دولت نمیخواد همچین اتفاقی رخ بده. یه جور ترس از روبرو شدن مردم این مملکت با خارجیها وجود داره. این همون ترسیه که به خاطرش مردم رو از اینترنت و ماهواره محروم کردن. این برخوردها و تبادل نظرها چشم مردم رو به روی دنیای خارج از ایران باز میکنه و این چیزیه که برای دولت دردسر ساز میشه. بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم، ولی فکر میکنم همه میفهمین چی میگم دیگه، نه؟ یه مورد دیگه هم هست. توریست علاوه بر مکانهای تاریخی و طبیعی، توی مسافرتش به امکانات و تفریح هم نیاز داره. کدوم یکی از هتلهای ما قابل مقایسه با هتلهای ترکیه یا دوبی هستن؟ توریست دلش میخواد روزش رو به گشت و گذار توی مکانهای دیدنی بگذرونه و شبها رو به تفریح. آیا توی کل کشور جایی رو سراغ دارین که این امکان رو برای یه توریست اروپایی یا امریکایی فراهم کنه؟

2) بعضی‌ معتقدند نباید نام و نشانی مکان‌های بکر را به مردم اعلام کرد چون به آثار فرهنگی و طبیعی لطمه وارد می‌شود. نظر شما چیست؟
با این حرف موافقم. البته برای گردشگر ایرانی. چون ما هنوز قدر این مکانها رو نمیدونیم. چند با تا حالا به دامن طبیعت رفتین و آشغالهایی مثل پوسته پفک و چیپس، ته مانده غذا، بطری های پلاستیکی و شیشه ای و ... به جا مونده از مردم رو ندیدین؟ چند تا اثر تاریخی رو دیدن که روش یادگاری نوشته نشده باشه؟ نمونه بارزش مسجد جامع اصفهان. روی تموم ستونهاش یادگاریهایی که با نوک کلید و با بدترین خط ممکن کنده کاری شده باشن رو میتونین ببینین. یا همین عکسهای پایین. یه نگاهی بهشون بندازین. به نظر من ما هنوز فرهنگ لازم رو برای استفاده از این مکانها نداریم.
 
 
 
 
 
3) پنج جای شهر شما که آنها را ندیده نباید از دنیا رفت؟! ( یا پنج جای کشورمان یا جهان!)
1- میدان نقش جهان، نمونه ای کامل از تلفیق معماری و شهرسازی دوره صفوی، بر خلاف اونچه که همه این میدون رو یه اثر معماری میدونن، ولی کارکرد اصلی این میدون به عنوان یه فضای شهری بوده. 
2- بافتهای تاریخی اصفهان. محله های پامنار، جماله، جویباره، جلفا و ...
3- روستای تامه، نزدیکی نطنز و در دامنه کوه کرکس.
4- قلعه تاریخی شهر مورچه خورت (40 کیلومتری شمال اصفهان)، قلعه ای که نسبتآ سالم مونده (البته نسبتآ) و هنوز چند تا خانوار توش زندگی میکنن.
5- جزیره کیش. نه به خاطر بازارهای لوکس و هتلهای خوبش و نه حتی به خاطر ساحل بی نظیر و دریای زلالش. فقط و فقط به خاطر آرامشی که داره. من این آرامش رو هیچ جای دیگه ندیدم، واقعآ بی نظیره.
 
غیر از مورد آخر من مکانهای داخل و اطراف اصفهان رو معرفی کردم و گر نه جای دیدنی که توی دنیا واقعآ زیاده.

4) « به سفر رفتن» و « از سفر بازگشتن»، موقع دومی چه احساسی دارید؟
دلتنگی برای روزهای سفر، فکر کردن برای سفر آینده و یه عالمه انر‍ژی برای برگشتن به روال عادی زندگی، و البته یه افسوس همیشگی برای اینکه چرا من نباید بتونم یه جهانگرد بشم.

5) حکایت « سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه» را در هیچ سفری تجربه کرده‌اید؟
برای من کاملآ این قضیه صادقه. هر موقع از شهر بیرون رفتم، دلم برای آدمایی که هر روز میدیدمشون تنگ میشه. خیلی بیشتر از اونچه که وقتی توی اصفهان باشم. اون موقع ها که با عیال هنوز دوست بودم، گاهی میشد که 5-6 روز هم دیگه رو نمیدیدم در حالی که هر دو اصفهان بودیم ولی اونقدرها احساس دل تنگی نمیکردم که خودم یا اون (بیشتر خودم) خارج از شهر بودیم. وقتی مسافرت میرفتم، حتی با گذشت یه روز، احساس میکردم یک ساله ندیدمش و خیلی دلتنگش میشدم.

در آخر اینکه من عاشق سفر کردنم. به قول معروف "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی" تمام ایران رو که نه، ولی بیشتر شهرهاش رو دیدم. خیلی دلم میخواد موقعیتی فراهم بشه تا بتونم کشورهای دیگه (به خصوص اروپا، به لحاظ تاریخی) رو هم ببینم.
 
پ.ن.۱ : این تعطیلات رو کاملآ تنها هستم.عیال برای شرکت توی مراسم عقد یکی از دوستای مشترکمون رفته شهر بابک. شرایط جوری نبود که بتونیم با هم بریم. تمام خانواده هم منجمله مامان اینا، برای عقد دختر خالم رفتن همدان. اگه عیال بود با هم میرفتیم ولی حوصله تنهایی رفتن نداشتم. همه هی میخواستن سوال پیچم کنن که عیال کجاست، منم حوصله جواب دادن به این و اون رو نداشتم. برا همین نرفتم.
 
پ.ن.۲ : زیاد مطمئن نیستم ولی فکر میکنم عکسها رو از اینجا برداشتم.