دو - سه روزیه خوندن کتاب « از زمان و معماری » نوشته " منوچهر مزینی " رو شروع کردم . راستش این کتاب رو خیلی وقت پیش گرفتم . این که میگم خیلی وقت پیش واقعآ خیلی وقت پیش بود . دقیقآ 16 / 11 / 78 ( اول کتاب یادداشت کردم ) یعنی حدود 6 سال پیش . اون موقع تازه یک سال و نیم بود وارد دانشکده معماری شده بودم . وقتی این کتابو خریدم بلافاصله شروع به خوندنش کردم ولی یه اتفاق باعث شد که خوندن این کتاب تا الان به تعویق بیافته .
موضوع از این قرار بود که اون موقع توی دانشکده یه استاد پروازی داشتیم به اسم مهندس زاهد که از تهران می اومد و انصافآ جزو بهترین استادای دوران تحصیل من بود . یه روز مهندس زاهد ( ما توی دانشکده معماری هیچوقت به استادامون نمی گفتیم استاد ، همیشه به جاش میگفتیم آقای مهندس یا آقای دکتر - برای کسایی که دکترا داشتن ) این کتابو دست من دید . اون موقع حتی 30 صفحه از کتاب رو هم نخونده بودم . ازم پرسید کتاب « فضا ، زمان و معماری » نوشته " گیدیون " رو خوندی ؟ گفتم نه ، گفت پس این کتابو نخون تا هفته دیگه .
هفته بعد که اومد سر کلاس « فضا ، زمان و معماری » رو برام آورده بود . بهم گفت بهتره قبل از خوندن اون کتاب ، اینو بخونی . منم که دیدم تا آخر ترم بیشتر وقت ندارم برای خوندن این کتاب ( چون باید کتاب رو بهش برمی گردوندم ) سریع شروع به خوندنش کردم . حُسنی که این کتاب داشت این بود که چاپ قبل از انقلاب بود و توش تصاویر هنری ( نقاشی یا مجسمه های برهنه ) بدون سانسور چاپ شده بود . خلاصه اینکه تا آخر ترم کتابو تموم کردم . وقتی رفتم که کتابو بهش پس بدم ، کتابو ازم گرفت ، توی صفحه اولش یه جمله کوتاه برام نوشت و کتاب رو به خودم هدیه کرد . این کارش هم برام غیر منتظره بود ، هم جالب و هم البته تاثیر گذار و متاسفانه از اون روز به بعد دیگه هیچوقت ندیدمش .
این شد که « از زمان و معماری » تا الان گوشه کتابخونه کوچیک من مونده بود تا دو - سه روز پیش که یه دفعه هوس کردم بخونمش . کتاب خیلی خوبی هم هست ، برای کسایی که توی زمینه معماری مشغول فعالیت هستن یا به هر نحو به هنر و به خصوص معماری علاقه دارن . اگه خواستین این کتابو بخونین حتمآ یادتون باشه قبلش باید « فضا ، زمان و معماری » رو خونده باشین .
سلام . اینه دیگه !!!! همسایه های ما اینطورین !!!! ولی جدا این همسایه ما یک انسان واقعی است حالا نه بخاطر نون سنگک به خاطر کلی صفات انسانی دیگه ای که داره .
سلام
مطلب 25 بهمن رو خیلی خوب اومدی.
آفرین.
سلام ...
زمان ما اولین سالی بود که کنکور معماری دیگه تخصصی نداشت و ما هم که عشق تیتر کشته بودمون تصمیم گرفتیم بزنیم معماری! آخه تو فامیل نه هنرمند ما من هنرمنده بودم. آقا زد و ما قبول نشدیم رفتیم یه رشته دیگه .ا درس طراحی صنعتی رو سال اول پاس کردیم همه شدن بیست من شدم ده اونم تازه هشت بود با ارفاق! یه ک پرسپکتیوایی میکشیدم تو قوطی هیچ معماری پیدا نمی کردی!! خلاصه که خدا به دنیای معماری رحم کرد من سر و کله اونجاها پیدا نشد!
کم پیش می یاد که کسی از استادش هدیه بگیره! خیلی قدرشو بدون و سعی کن که بازم با استاد در ارتباط باشی.
سلام
حالا ما که از این استادای لارج نداشتیم و گروه خون رشته مون به این چیزها نمیخوره از کجا این کتاب رو گیر بیاریم بخونیم اون هم چاپ زمان پهلویش رو؟؟:)(انگار آیه اومده که من باید این کتاب رو بخونم )
سلام . متن تخصصی بود .
شرمنده که تاخیر دارم . اما تولدت خیلی مبارک !
فقط میخوام بگم برای من پیش اومده که روز تولدم تنها بودم . خیلی هم گریه کردم -:)
سلام. اتفاقآ هفته پیش سر کلاس معماری معاصرمون حرف کتاب از زمان و معماری بود .من نخوندمش.استادمون گفت نایاب شده....
راستی این لینکی که این بالا گذاشتم وبلاگ استادمونه.چیزای جالبی می نویسه گاهی.فکر کنم براتون جالب باشه.
به به زدی تو خط کتاب و کتاب خونی؟چه کار خوبی دیگه دعوا نمیکینی افرین گل پسر بشین کتابتو بخون خوب مامی؟؟