تولدمه
امروز (8 اسفند) روز تولد منه . نمیدونم چرا از روز تولدم خوشم نمیاد ، اصلآ خوشم نمیاد . همش دوس دارم این روز رو تنها باشم ، کادو گرفتن رو البته دوس دارم ولی جشن تولد گرفتن رو نه . 2 ساله که توی روز تولدم کاملآ تنها هستم و البته تولد 3 سال پیشم رو هرگز فراموش نمیکنم که اولین تولدی بود که خانومی برام گرفت ، اونم به صورت خیلی هیجانی و سوپرایز . اون موقع با هم دوست بودیم .

توی بچگی همیشه جشن تولدهای مفصل داشتم ، پر از کاغذ رنگی و بادباک و موسیقی مبتذل لوس آنجلسی و کادوهای جور وا جور . ولی الان دیگه دلم نمیخواد جشن تولد داشته باشم . نمیدونم چرا اینجوری شدم . بدم میاد ، دلم میخواست مثل همه بودم . البته اعتراف میکنم که تبریک شنیدن بابت روز تولد رو خیلی دوس دارم ، یه حس خوبی داره . شاید بیشتر به این خاطر باشه که این جوری میفهمم این روز اونقدرها هم که فکر میکنم بد نیست .

در هر حال ، امروز تولدمه . به همین سادگی . اینم اضافه کنم که همیشه دلم میخواد توی روز تولدم بمیرم . این هم یکی از اون آرزوهای مزخرفیه که دارم . احتمالشم یک به سیصد و شصت و پنجه . همین احتمال دلیل خوبیه برا مزخرف بودنش .

پ.ن.1 : برای خانومی از صمیم قلب متاسفم که مجبوره این اخلاق گند منو تحمل کنه و میدونم چقدر اذیت میشه ولی چیکار کنم !!

پ.ن.2 : دو - سه روز پیش یه نفر تولدم رو بهم تبریک گفت که داشتم از تعجب شاخ در می آوردم . یه چند دقیقه ای همین طور به مانیتور خیره شده بودم و مغزم کار نمیکرد . نمیدونم چه جوری ازش تشکر کنم .

پ.ن.3 : اگه علاقه مند به تحولات معماری معاصر ایران هستید اینجا و اینجا رو بخونید ، حتی اگه به معماری هم علاقه مند نیستید بازم خوندنش خالی از لطف نیست . بررسی معماری در زمان رضا شاه و پسرش توی ایرانه و در واقع آغاز دوران مدرنیسم توی ایران .

پ.ن.4 : اون پست قبلی رو 3 روز پیش گذاشتم ، تو این 3 روز بیش از 400 تا بازدید داشته (چاخان نمی کنما ، وقتی اون پست رو گذاشتم تعداد بازدیدها 25444 تا بود ، حالا شده 25874) ولی فقط سه نفر نظر دادن ، یعنی چی آخه ؟