اسامی و معانی
اسم شما چیه ؟ جانم ! نخیر قربان ، فضول نیستم ، برای مطلب وبلاگم میخوام . وا !! یعنی چی ؟ یعنی چی به من نمیاد وبلاگ داشته باشم ؟ مگه وبلاگ نویسا چه شکلی هستن ؟
گذشته از شوخی ، اسم شما چیه ؟ ایرانیه یا عربی ؟ یا اینکه غربیه ؟ معنی اسمتون رو میدونین ؟ یه مقاله دیدم تو اینترنت ، راجع به همین موضوع . عینآ میذارمش اینجا ، شما هم بخونین ، بد نیست . فقط از الان بگم ، یه کم طولانیه .
 
" نامهای تازی در میان ایرانیان "
 
همراه و همزمان با توجه ویژه ایرانیان به تاریخ کهن مملکت خود ، ایرانی اندیشیدن و نام ایرانی برگزیدن نیز از سالهای 60 در ایران رشد کرد. به گونه ای که اینک حدود 45 درصد نامهایی که هموطنان در داخل کشور برای فرزندان خود انتخاب میکنند کاملآ ایرانی است و این آمار برای ایرانیهای خارج از کشور به 65 درصد میرسد .
 
بالا رفتن رشد فکری مردمان ما طی سالهای اخیر و تحمیل فراگیری زبان عربی در مدارس جمهوری اسلامی موجب شد تا هموطنان ما به ریشه و معنی برخی از نامهای غیر ایرانی پی برده و تلاش کنند تا هر چه بیشتر از نامهای زیبا و پرمعنای ایرانی بهره ببرند و واقعآ طی قرنها نیاکان ما به خاطر آگاه نبودن از معانی برخی نامها ، شاید ستمی تاریخی به فرزندان خود میکرده اند . البته چون زبان عربی زبان مادری مردم ما نبوده است و هجوم بیگانه موجب شده نا خودآگاه برخی از واژه ها و نامهای نادرست بر تاریخ ، فرهنگ ، جوامع و خانواده های ما تحمیل شود .
 
مثلآ غلام در واقع پیشوند برخی از نامهایی است که هرگز در زبان عربی از آن استفاده نمیشود . اما غلامعلی و غلامحسین و غیره در میان ما ایرانیان بسیار رایج بوده است . من بسیاری از کشورهای عربی را گشته ام (من نه ، نویسنده این مطلب ، اشتباه نشه) و دوستان بسیاری دارم که از کشورهای عربی هستند و هرگز یک عرب را ندیده ام که او را غلام بنامند ! و این بدین خاطر است که اعراب معنی غلام را میدانند و ما نمیدانسته ایم . غلام از ریشه "غلم" می آید که به معنای بهره وری جنسی است !! غلام به پسر بچه هایی میگفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی میکردند . به غلط به ما گفته شده که غلام به معنای نوکر و بنده و برده است ! در صورتی که در زبان عربی "عبد" به معنای برده است و نوکر را خادم می گویند . غلام و کنیز هم طراز و همراهند . از کنیزان بهره جنسی و خانگی میبرده اند و از غلام بچه ها نیز !!!
 
بسیاری از نامهای عربی که در میان ما ایرانیان رایج است در میان اعراب اصیل ابدآ متداول نیست . هر چند که امکان دارد این نامها در میان شیعیان مورد استفاده قرار گیرد ، آنهم به عنوان عشق و تعصب ویژه ای که نسبت به برخی از شخصیت های تاریخ اسلام داشته و دارند . اما بدون شک اگر پدر و مادری با ریشه این گونه نامها و معنای آنها آشنایی میداشتند هرگز نامهای نازیبا را به عشق شخصیت های تاریخی بر فرزندان خود نمی نهادند .
 
با هم به معنی چند نام نگاهی می‌اندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش می‌باشد:
- ام کلثوم : ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود.
- حفصه : هسته خرما و یا زن سیاه و زشت.
- خدیجه : به سقط جنین شتر میگویند.
- بتول : زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.
- سمیه : از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.
- سکینه : که مسکین نیز با این نام هم خانواده می‌باشد. به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند.
- رقیه : که از ریشه "رق" می‌آید، به معنای افسون و جادو و نیرنگ است.
- عذرا : به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.
- فاطمه : از فطم می‌آید و به بچه شتر ماده از شیر گرفته‌ شده‌ای میگویند.
- جعفر : ماده شتری که شیر بسیار داشته باشد.
- ذبیح : به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده.
- باقر : که از خانواده بقره می‌باشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز میفهمیده است نیز میگفته اند. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو (اشاره به کثرت) چیز می داند .
- عباس : از عبس می‌آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخود.
- عثمان : بچه مار.
- کاظم : از کظم می‌آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی‌زبان و خاموش.
- هاشم : به نان فروش دوره‌گرد می‌گفته اند!
- حیدر : این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، "حی" یعنی زنده و "در" یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است .
- صغری : کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ریشه صغرا است. به معنای کوچکتر!
 
اینها نمونه اندکی بود از معنی برخی از نامهای تازی که در میان ما ایرانیان قرنهاست که رایج است . ما کمتر از معنی آنها آگاه بوده ایم و کلآ این گونه نامها نوعی توهین و تحقیر بوده است برای هر فرد ایرانی . هم چنان که در قرنهای نخست هجوم تازیان به ایران ، ما را برده و "موالی" میخواندند و خود را "مولا" . بر اساس همین تفکر و اندیشه بود که نامهای نازیبای عربی را نیز بر ما تحمیل کردند .
 
پ.ن.1 : هر چی گشتم هیچ اسمی از نویسنده مطلب پیدا نکردم ، ولی راجع به معانی اسامی از چند نفر صاحبنظر سوال کردم که همگی این معانی رو تایید کردند .
 
پ.ن.2 : یه هفته ای از اینترنت و وبلاگ و وبلاگ نویسی دور بودم . به شدت سرما خوردگی داشتم و حالم خیلی بد بود . توی 5 روز مریضی 3 تا دکتر رفتم ، هر کدوم کلی آمپول و قرص و شربت دادن . جالب اینجا بود که توی نسخه این 3 تا دکتر حتی یه مورد مشابه هم وجود نداشت . هر کدوم یه تجویز جدا گونه کردن .
 
پ.ن.3 : بالاخره بعد از 15 سال مجبور شدم آمپول بزنم . اونم 6 تا . گفته که چقدر از آمپول می ترسم ، یادتونه که ؟ راستش اونقد که فکر میکردم درد نداشت ، شاید ترسم بیشتر مربوط به خاطرات بد دوران بچگی از آمپول زدن باشه .