من بداخلاقم

توی زندگی عادی و رابطه با مردم و یا حتی توی روابط کاری مشکل بد اخلاقی ندارم ، اصلآ . این اخلاق فقط یه جا سراغ من می یاد اونم توی زمین فوتبال . با بچهای دانشکده ( که البته الان دیگه بچه نیستن ) هفته ای دو روز می ریم فوتسال ( فوتبال سالنی ) . جمع خیلی دوستانس ، همه بچه ها رو تقریبآ 6-7 سال میشناسیم . با هم همکلاس یا هم دانشکده بودیم و الان هم که همکار هستیم . منظور اینکه جو خیلی بیشتر از اونکه رقابتی باشه ، رفاقتیه .  با این حال من همیشه توی بازی یه مشکلی ایجاد می کنم . اگه کسی روم خطا کنه زود عصبانی می شم و عکس العمل نشون می دم ولی خودم به راحتی روی بقیه خطا می کنم . توی تمام طول بازی هم به کسی که به عنوان داور انتخاب کردیم مدام اعتراض می  کنم . ( تنها حسنی که دارم اینه که وقتی بازی تموم می شه و از زمین بیرون میریم دیگه همه چی تموم می شه و دوباره همون دوستای سابق میشیم . ولی خوب با این کارم توی بازی رو اعصاب بچه ها رژه میرم .)

این اخلاق از خیلی وقت پیش با منه . موقعی که دبیرستان بودم یه 4-5 سالی توی باشگاه فوتبال بازی می کردم ( توی لیگ نوجوانان ) اونجا هم وضع بر همین منوال بود . غیر ممکن بود بتونم 3 تا بازی پشت سر هم برا تیم بازی کنم . چون اگه شانس می آوردم و تو یه بازی اخراج نمی شدم حتمآ کارت زرد رو میگرفتم و بعد از دو تا بازی و طبعآ دو تا کارت زرد بازی بعدی رو از دست می دادم . همیشه هم مربیمون بعد از این اتفاق ، توی تمرینات بعد از دو ساعت تمرین سنگین مجبورم می کرد یک ساعت در زمین چمن بدوم . ( به عنوان تنبیه ) بنده خدا فکر می کرد با این کار اخلاقم خوب می شه ولی زهی خیال باطل .

یادمه یه بار توی مسابقات مدارس در حالی که بازی رو با دو تا گل جلو بودیم روی یه شیطنت بچه گانه با مدافع تیم روبرو درگیر شدم و خوب پسرا رو که تو این سن و سال می شناسین ( 17 -18 سالگی )  سرشون برا این جور چیزا درد می کنه و روی همین اصل تمام اعضای دو تیم افتادن به جون همدیگه . به خاطر همین قضیه منو کلآ برای همیشه از شرکت در مسابقات مدارس محروم کردن ( یعنی سال بعد هم نمیتونستم شرکت کنم ) و تیم رو هم از مسابقات اون دوره اخراج کردن . حتمآ خودتون می تونین تصور کنین که توی مدرسه مدیر و ناظم ( که آبرشون حسابی رفته بود ) چه جوری از خجالت ما در اومدن . فقط اینو بگم که اون ترم نمره انظباتم 8- شد ، به خاطر این کار و خیلی کارای دیگه .

توی یه مقطعی از زندگی هم مجبور شدم انتخاب کنم بین اینکه با تیم باشگاهیم ( اینو گفتم که با تیم مدرسه اشتباه نشه ) برم برای مسابقات یا اینکه بشینم برای کنکور بخونم . من کنکور رو انتخاب کردم نمیدونم درست بود یا غلط ولی خوب من درس رو انتخاب کردم و همون سال هم معماری قبول شدم . سال اول دانشگاه هم توی تیم دانشگاه بودم ولی از بسکه این معماری رشته وقت گیریه دیگه نتونستم برم سر تمرین .بعضی وقتا ناراحت میشم از اینکه درس رو به فوتبال ترجیح دادم ولی ته قلبم از این انتخاب راضی ام .