.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

یکسال گذشت

از بچگی همیشه دوست داشتم خاطراتم رو یه جایی بنویسم . توی دوران راهنمایی یه معلم ادبیات داشتیم که نگارش رو خیلی خوب بهمون یاد میداد . همیشه موضوعهای متفاوت و جالبی رو برا انشاهای کلاسی انتخاب میکرد . یه بار داستان برامون میگفت و ازمون میخواست تا اون داستان رو با نثر خودمون بنویسیم . یه بار برامون نوار قصه میذاشت و اجازه نمیداد نوار تموم بشه ، بعد از ما میخواست به سلیقه خودمون اون قصه رو تمومش کنیم . یه چیزه دیگه هم که بهمون یاد داد نوشتن خاطرات روزانه بود . تقریبآ از همون موقع بود که به این کار علاقه مند شدم . هنوز هم دفتر خاطرات اون سال و سالهای دبیرستانم رو دارم و گاهی بهشون سر میزنم .

از وقتی توی اینترنت با وبلاگ آشنا شدم رفتم تو این فکر که یه وبلاگ برا خودم درست کنم و یه سری از اتفاقاتی رو که برام می افته توش بنویسم ( البته اونایش که خیلی شخصی نیست رو ). کلی وقت طول کشید تا این وبلاگ رو بالاخره راه انداختم . سالروز تولد این وبلاگ هم دقیقآ مصادف شد روز جشن عقد من و خانومی . البته این یه تصادف نبود و از قبل براش برنامه ریزی کرده بودم . اول قرار بود با خانومی با هم اینجا بنویسیم که خب بعدآ به یه دلایلی فقط من این کارو کردم .

الان دقیقآ یک سال از اون روز میگذره . 11 آذر 1384 . با آدمای جدیدی توی این محیط آشنا شدم ، آدمایی که توی دنیای واقعی امکان آشنا شدن باهاشون تقریبآ غیر ممکن بود چون اغلب این آدما خارج از ایران و هر کدوم یه گوشه دنیا زندگی میکنن . نوشتیم ، از اتفاقات خوب ، از اتفاقات بد ، خوندیم و با خوشحالی دوستان شاد و با ناراحتیشون غصه دار شدیم . اعتراض کردیم ، اعتماد کردیم ، خندیدیم ، گریه کردیم ، خاطراتمون رو ثبت کردیم و با دیگران به اشتراک گذاشتیم . خاطرات بقیه رو خوندیم و بهشون تبریک گفتیم یا دلداری دادیم . با کلی عقاید جدید آشنا شدیم که با بعضی هاش موافق و با بعضی هاش مخالف بودیم . کلی چیز یاد گرفتیم ، با شیوه زندگی ایرانیا توی کشورهای مختلف آشنا شدیم ، تصمیم گرفتیم ، منصرف شدیم . دل بستیم ، نا امید شدیم و در کل یکسال با آدمای حقیقی توی دنیای مجازی "زندگی" کردیم .

امروز رفتم و تمام آرشیو وبلاگ رو توی این یه سال خوندم . کلی خاطره خوب و بد برام زنده شد .خاطرات خوب که همیشه لذت بخش هستن ولی حتی خاطرات بد هم وقتی مشمول مرور زمان میشن دیگه اون تلخی اولیه رو از دست میدن و یادآوریشون دیگه زیاد آدمو اذیت نمیکنه . خیلی خوشحالم که اینجا رو دارم ، جایی برای ثبت زندگی و به اشتراک گذاشتنش با مردم دنیای مجازی . نمیدونم عمر این وبلاگ به چند سالگی میرسه ، فقط اینو میدونم که در حال حاضر اصلآ قصد تعطیل کردنش رو ندارم و تصمیم دارم تا وقتی زندگیم اونقدر یکنواخت نشده که هیچ اتفاقی توش نیافته به نوشتن ادامه بدم .

اینجا فقط و فقط برای دل خودم مینویسم ، همین . چون نه زندگیم اونقدر جذابه که بقیه از خوندن اتفاقاتش لذت ببرن ، نه اینکه اونقدر اطلاعات دارم که بخوام چیزی به شماها یاد بدم . فقط و فقط برای دل خودم می نویسم . حالا توی این راه اگه کسی هم بیاد اینجا و مطالبم رو بخونه و نظر بده ، کلی انرژی مثبت منتقل میکنه که باعث دلگرمیه . ( میدونم که گفتم برا دل خودم مینویسم ولی این حقیقته که هر کامنتی آدمو دلگرم به ادامه نوشتن میکنه ، دلیلش رو هم واقعآ نمیدونم .)

دوستای زیادی به من کمک کردن تا تونستم توی این مسر راه بیفتم و این برای من که از وبلاگ نویسی چیزه زیادی سرم نمی شد کمک خیلی بزرگی بود . واقعآ نمیشه اسم برد ولی اگه یه نگاه به همین لینک دوستان که این بغل هست بندازید ، اسم اکثرشون رو میتونید ببینید . از همه کسایی که توی این یکسال چه به من کمک فکری کردن ، چه کمک وبلاگی کردن ( برای وقتایی که اینجا دچار مشکل میشد و من میموندم توی گِل که چه جوری حلش کنم ) ، چه اونایی که به مطالب لینک دادن ، چه اونایی که نظر دادن و حتی اونایی که فقط اینجا رو میخوندن ممنون و متشکرم .
 
امیدوارم این تجربه یکساله بتونه توی بهتر کردن حال و هوای این وبلاگ کمک کنه .

پ.ن.1 : فکر میکنم دیگه وقتشه این قالب رو عوض کنم . چرا شما کسی رو به من معرفی نمیکنید که بتونه برام یه قالب طراحی کنه ؟ شاید به عنوان کادوی تولد این وبلاگ ، کسی بتونه یه قالب خوشکل بهش هدیه بده .
 
پ.ن.۲ : امروز (یکشنبه) برای دومین بار توی امسال اینجا برف اومد . توی این ۲۵-۲۶ سالی که توی اصفهان زندگی میکنم تا حالا یاد ندارم توی پاییز برف اومده باشه ، اونم دوبار . الان هوای اصفهان از تورنتو سردتره ، قابل توجه تهرانتویی عزیز . در ضمن امروز ما هم اینجا ویندچیل داشتیم . اینم دو تا عکس برفی .
 
     
 
     
 
 
 
 
نظرات 17 + ارسال نظر
بید قرمز شنبه 11 آذر 1385 ساعت 09:47 ب.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

تبریک می گم، هم به مناسبت تولد وبلاگ و هم سالگرد ازدواجتون. برای خودت و خانومت اروزی موفقیت دارم.

...سپیده... یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 04:09 ق.ظ

سلام داداشی...
تولد یکسالگی وبلاگ مشترک شما و خانومی مبارک...
ایشالله وبلاگتون کنار خودتون ۱۲۰ ساله بشه...
در مورد قالب خدایی من کسیو ندارم...
اما اگه قالب منو بخوای(الان نگی مرده شور اون قالب نکبتتو ببره:دی)من در خدمتم...
بازم تولد مبارک...
شاد باشین...
و ممنونم به خاطر همه محبتاتون...

شهره دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.azkhod-bakhish.blogspot.com/

راست میگی این بلاگ نویسی مشغله ایی میشه که دل کندن ازش بسیار سخته . در مورد کامنتها هم باهات موافقم من بیش از هر چیزی کامنتهای بلاگم رو دوست دارم . البته نه بخاطر تعریف و تمجید و قربون صدقه هاش ...بلکه فقط بخاطر اینکه میدونم کسی هست به حرفهام توجه کنه و تنها نیستم . عجب عکسهای قشنگی . امسال مثل اینکه آب و هوا همه جا برعکس شده . ما که تو آلمان تا به الان مطمئنا چند باری برف باید داشته باشیم تا الان درجه حرارت حتی به زیر صفر هم نرسیده . عجیبه واقعا !!! به همسرت سلام برسون . سبز باشی .

سوسکی دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 03:05 ق.ظ http://sooski.persianblog.com

یکسالگی وبلاگت مبارک مد جون.

پیمان دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 05:16 ق.ظ http://diaryincanada.blogspot.com

من هم نبریک می گم و واست آرزوی موفقیت می کنم

نازخاتون دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 09:25 ق.ظ http://nazkhatoon.blogspot.com

MED عزیز تولد یک سالگی وبلاگت و سالگرد عقدتون هم مبارک باشه دوست گل. کاش​اینجا بودی و دستت رو به نشانه ی تشکر می فشردم به خاطر این دو تا عکس قشنگ! دست گلت درد نکنه عزیز دل:)

پیام دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 04:08 ب.ظ http://payamra.com

پس کلی تبریک ... ایشالاه که ادامه بدی و بنویسی ....

نورا دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 06:41 ب.ظ

مد جان که البته خیلی دلم میخواد حالا که دیگه اسمتو میدونم با اسم صدات کنم!!! تبریک میگم دوست خوب اصفهونی من ! امیدوارم همیشه پایدار باشی و از وبلاگ نوشتنت مثل حالا لذت ببری نه اینکه فقط صرفا وبلاگ نویس باشی. در هر حال برای خودت و خانومت ارزوی موفقیت میکنم . ایشالاه سالگرد دومین تولد وبلاگت با قالب جدید. ( نه بابا من یه چی گفتم . زود تر .....)
موفق باشید

نورا دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 06:43 ب.ظ

در ضمن من از این واژه وبند چیل هیچی نوفهمیدم ؟ یعنی چه؟ .

سولانژ دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 06:57 ب.ظ http://monsolange.blogspot.com

تبریک می گم امیدوارم خوب و سلامت باشید

سولانژ سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 06:44 ب.ظ http://monsolange.blogspot.com

سلام دوباره. من توی ای میل هام گشتم ولی یادم نیومد می شه برام یادآوری کنی. من اصولا حافظه خوبی ندارم. ببخشید.

نازخاتون سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 08:22 ب.ظ http://nazkhatoon.blogspot.com

MED عزیز سلام. با کمال میل منتظر دیدن عکس های بیشترم. و بدون تعارف باید بگم من از زاویه ی دیدت در گرفتن عکس خیلی خوشم میاد. طبیعی و یه جور روانی توش به چشم می خوره:)​ شاد باشی دوست گلم!

تابوت چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 07:01 ب.ظ http://mohsen1984.blogfa.com


تابوت یکساله شد..

بیا....

سلام

نازخاتون چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 10:45 ب.ظ http://nazkhatoon.blogspot.com

My e-mail address is : nazkhatoun25@yahoo.com
Thanks pishaapish:)

k1 پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 07:19 ب.ظ http://www.k1-online.com/

بهت تبریک و برای هر دوتان روزهای خیلی خوبی خواستارم.

علی جمعه 17 آذر 1385 ساعت 01:47 ق.ظ http://www.tamas.blogsky.com

سلام
اقا تبریک!

پرسه یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 04:54 ب.ظ

روند آشناییتون عینهو مال منه! با این تفاوت که من هنوز یه سالم نشده! ... کودکی بیش نیستم!!!:)
بازم عکس قشنگ ... بازم تازه شدن داغ دل من!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد