.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

بارون پاییزی

 
 امروز بالاخره اولین بارون پاییزی رو تو این شهر تجربه کردیم . یکی دو هفته ای میشد که هوا ابری بود ولی خب طبق سنت قدیمی این شهر تا امروز بارون نیومده بود . سیگار کشیدن زیر بارون ، اونم توی پارک نزدیک خونه که تمام خاطرات بچگیت رو توش خودش داره خیلی لذت بخشه .

امروز رفتیم تئاتر "سرآشپز" رو دیدیم ، کار یه گروه از صربستان بود . من به اندازه خانومی توی تئاتر چیز حالیم نمیشه ، ولی دکور جالبی داشت ، بازی ها و مخصوصآ عروسک گردانیش عالی بود و بهترین بخش کارشون هم به نظر من موسیقی کار بود . تنها بخش بد قضیه زن و شوهر بغل دستیمون بود که صدای چیپس خوردنشون اجازه نمیداد صدای بازیگرا رو واضح بشنویم ( البته بعضی وقتا ). میریم تئاتر می بینیم در حالی که هنوز نمیدونیم فرهنگ تئاتر دیدن چیه ! البته وقتی توی سالن تئاتر "تالار هنر" چیپس و پفک میفروشن ، توقع زیادیه اگه از مردم بخوایم نخرن . بگذریم ...

بعد تئاتر هم با خانومی رفتیم توی پارک کنار رودخونه ، نزدیک پل مارنون ، یه کم قدم زدیم . پارک معمولآ خلوتیه . آرامش خاصی داره به خاطر اینکه یه حریم از خونه های مسکونی بین پارک و خیابون وجود داره که نمیذاره سر و صدای خیابون به پارک برسه . بارون سبزه ها و درختا رو شسته بود و باقیموندهُ قطرات بارون رو برگها ، نور چراغهای شهر رو مثل دونه های مروارید منعکس میکرد . نم بارون خیلی ملایمی هم که میزد ، فکر میکنم اومده بود تا همه چیز رو تکمیل کنه .

راستی ، چقدر وقته از خدا تشکر نکردم ؟ چقدر وقته که حتی یه نگاه خشک و خالی هم به آسمون ننداختم ؟ چیزای قشنگ کم نیست ، مخصوصآ توی این شهر ، چیزای زشت هم کم نیست ، اما انصاف نیست که فقط زشتی ها رو ببینیم وشکایت کنیم .خودمو میگم ...
 
پ.ن.۱ : بارون دیروز ، امروز هم ادامه داشت ، با شدت خیلی بیشتر . از آب و هوای اصفهان بعیده . یادم باشه یه زنگ بزنم هواشناسی تشکر کنم بابت بارون .
 
پ.ن.۲ : بابک بیات توی کماست . حالش تعریفی نداره و نیاز به پیوند کلیه داره . امیدی به کمک د.لت خدمتگذار نیست . به راوی سر بزنید که اگه امکانش پیش اومد بتونیم یه کمکی هر چند ناچیز بکنیم . اطاعت امر شد به فراخوان آلوچه خانم از طریق سرزمین رویایی .
 
 
نظرات 7 + ارسال نظر
پیام دوشنبه 22 آبان 1385 ساعت 04:15 ب.ظ http://payamra.com

خیلی وقتها اوقدر ناشکری میکنیم که کار از کار میگذره ...

نورا دوشنبه 22 آبان 1385 ساعت 05:08 ب.ظ

میبینی طبیعت چه تاثیری رو ادم داره.

اسکارلت دوشنبه 22 آبان 1385 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.khanoomescarlet.blogspot.com




به به خانوم و آقا خوب زیر بارون برای خودتون عشقولانه بازی در اوردین ! ایشالا همیشه خوش باشین .

چقدر خوبه که قشنگیها رو هم میبینی و از خدا تشکر میکنی . آره همیشه امید هست و فردای بهتر .

مرسی دوست خوبم از اینکه همیشه بهم سر میزنی و کامنتهای امیدوار کننده میذاری .

بید قرمز دوشنبه 22 آبان 1385 ساعت 08:24 ب.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

بارون امروز که دیگه تبدیل به برف شد. به خاطر ندارم که وسط ابان تو اصفهان برف باریده باشه!
کامنتت نمی دونم چرا پرید! ببخشید.

... سه‌شنبه 23 آبان 1385 ساعت 02:20 ب.ظ http://www.....com

... فرهنگ تئاتر دیدن ...


... چه واژه غریبی ...


... آدم بزرگام عجب حرفایی میزنن ها ...

...سپیده... شنبه 27 آبان 1385 ساعت 06:06 ب.ظ

سلام...
خوبین؟؟؟
راستش نظر نمیدم...
چون هنوز وبلاگتونو کامل نخوندم...
اما ممنونم که بهم سر زدین...
میخونم نظر میدم...

شهره یکشنبه 28 آبان 1385 ساعت 11:27 ب.ظ http://www.azkhod-bakhish.blogspot.com/

سلام دوست عزیز . اصلا ناراحت نشدم . خیلی هم خوشحال میشم اگر سوالی پیش میاد بتونم جواب بدم . چند وقت پیش یکی از دوستان دیگه هم همین سوال رو از من کرده بود و فکر کردم که اگر کوتاه توضیح بدم بد نیست . ازت ممنونم که همراهیم میکنی و به خوندن مطالبم میای. با بهترین آرزوها . سبز باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد