.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

حضور پرزیدنت احمدی نژاد

آقای پرزیدنت ، من انرژی هسته ای نمی خوام ، اگه میگی این حق مسلم منه ، من از این حق خودم میگذرم که خیلی از حقوق مسلم ما پایمال شده . آقای پرزیدنت ، من امنیت می خوام ، من آرامش می خوام . چرا باید همسر من وقتی از خونه میره بیرون با چشم گریون و بدنی که از ترس می لرزه برگرده خونه ، چرا باید این مملکت تا این حد نا امن باشه که یه آدم عوضی تمام طول یه کوچه بلند و نه چندان خلوت رو با وقیحترین شکل مزاحم همسر من بشه ؟

آقای پرزیدنت ، من انرژی هسته ای نمی خوام که با انرژی هسته ای کار این مملکت درست نمیشه . دارین موتور سیکلت تولید می کنین ( که لابد توی این صنعت هم خود کفا بشین !! ) و با روزی 1000 تومن این موتورها رو میدین دست جونایی که هنوز دست چپ و راست خودشون رو هم نمیشناسن و این وسیله ای میشه برای خالی کردن عقده ها . تنها استفاده ای که از موتور ها میشه برای اذیت کردن دختر هاست ، با این اطمینان که حتی اگه خدایی نکرده بر حسب اتفاق ماشین پلیسی اون طرفا پیدا بشه ، به بهترین شکل می تونن فرار کنن .
 
آقای پرزیدنت ، من انرژی هسته ای نمی خوام ، من می خوام بدونم کی جواب اشکهای همسر منو میده ؟ کی جواب عصبانیت منو میده ؟ کی جواب این همه زن و دختر رو که هر روز به شیوه های گوناگون مورد اذیت و آزار قرار می گیرن رو میده ؟ شما که به تنها چیزی که فکر می کنین انرژی هسته ای .پس باقی مسائل مملکت چی می شه ؟

من نمی دونم کی گفته " لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست ". این احمقانه ترین حرفیه که یه آدم میتونه امروزه بزنه چون لذتی که در انتقام هست عمرآ در عفو نیست . حالا منم می خوام انتقام بگیرم . از اون آدم ، ولی پیدا کردنش با وجودی که تمام سعیم رو می کنم تقریبآ محاله . پس باید از کی انتقام بگیرم ؟ از شما آقای پرزیدنت ؟ اگه دستم بهتون می رسید که این کارو می کردم ولی خوب "چه کنم که بسته پایم " . اون کسی هم توی مشهد زنان فاحشه رو میکشت می خواست انقام بی حرمتی به زنش رو بگیره ولی اون اشتباه کرد ، نباید می رفت سراغ زنان فاحشه بلکه باید دست مردان فاحشه رو از این جامعه کوتاه می کرد .شاید بهتر باشه من برم سراغ مردان فاحشه . ولی من چیکار می تونم بکنم ، قدرت آدم کشتن که ندارم ، حتی اگه هم داشته باشم مگه من چند نفر رو می تونم بکشم ؟ آخرش سر خودم میره بالای دار و باز همه فراموش میکنن که اصلآ چه اتفاقی افتاده ، بازم مردای فاحشه نگاه بی حیا و دست بی شرمشون رو روی زنا و دخترای این مملکت دراز می کنن . دارم به این فکر می کنم که اگه خانومی این قدرت دفاع از خودش رو هم نداشت الان توی چه وضعیتی بود !!

حالا هی خانوما توی وبلاگشون از بند کوفت و ماده زهرمار قانون حرف بزنن و از اینکه چرا زنها حق طلاق ندارن . عزیز من ، زنها توی ایران جرأت تنهایی بیرون رفتن از خونه رو هم ندارن اونوقت توی غصه حق طلاق رو می خوری ، یا غصه اینکه چرا زنا ورزشگاه نمی رن !! وقتی یه دختر ساعت 8 شب ( که امسال به لطف حماقت دولت مردان متحجر که ساعت رو جلو نبردن و هوا زودتر تاریک میشه )در حالی که تازه هوا داره تاریک میشه توی یه کوچه توی مرکز شهر امنیت نداره ، می تونه به حق طلاق فکر کنه ؟ یا به ورزشگاه رفتن ؟

آقای پرزیدنت ! من نه می تونم ، نه میخوام جامعه رو عوض کنم ، که این جامعه درست شدنی نیست . ولی می خوام مثل یه انسان با حقوق اولیه و خیلی ابتدایی زندگی کنم . شما آقای پرزیدنت راهی جز مهاجرت رو می تونین به من پیشنهاد کنین ؟ باید کشور چهار فصل ، کشور گل و بلبل ، 2500 سال تمدن ، شهر گنبدهای فیروزه ای ، همه و همه رو گذاشت و رفت . من توی مملکت خودم می تونم به عنوان یه آرشیتکت کار کنم - که دارم می کنم - ولی حتی به این راضیم که برم یه مملکت دیگه توالت شوری بکنم ولی از این خراب شده نجات پیدا کنم . نگین این ما هستیم که باید بمونیم و مملکت رو بسازیم ، این مملکت رو هر کی خراب کرده خودشم بیاد درستش کنه . من حاضر نیستم یک لحظه از عمرم رو برای ساختن این مملکت هدر بدم که " کار بی ربط ، خبطه " . من خیلی بیش از اونچه وظیفه داشتم دینم رو به این مملکت ادا کردم . من توی جنگی که می تونست توی سال دوم به نفع ما تموم بشه و به خاطر خود خواهی یه عده 8 سال طول کشید ، بچگیم رو از دست دادم ، خونه و زندگی و از همه مهمتر پدری رو توی همین جنگ از دست دادم که بودنش می تونست مسیر زندگی منو عوض کنه .
 
آقای پرزیدنت ! بهتون تبریک میگم ، شما امروز 2 تا آدم رو که ممکن بود یه روزی برا این مملکت مفید باشن رو از دست دادی . فکر میکنی روزی چند تا از این آدمها رو از دست میدی ؟ ما تصمیم مون رو گرفتیم . مهاجرت تنها راه باقی موندست .  شمایی که این مطلب رو می خونین تو رو به هر چی میپرستین شروع به سخرانی از مضرات غربت و فوابد وطن نکنین که اولآ خودم همش رو می دونم و دومآ حوصله شنیدنش رو هم ندارم . غربت چه خوب و چه بد ، انتخاب منه ، و اونوقت اگه مشکلی برام پیش بیاد به شانسم لعنت نمی فرستم که چرا ایران به دنیا اومدم ، خودمو لعنت میکنم که چرا انتخاب غلط کردم . انتخاب کردن زیباست ، حتی اگه مجبور به انتخاب کردن باشی .
 
 
نظرات 49 + ارسال نظر
زن متولد ۱۳۵۷ چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 08:16 ق.ظ

nemidoonam che begam
!

بید قرمز چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 12:53 ب.ظ http://bideghermez.blogsky.com

آی گفتی آی گفتی. حرف دل منو زدی. منم مثه خانومیه تو. و هزاران دختر و زن دیگه مثه ما. که وقتی با چشم گریون و بدن لرزون از ترس می رسن خونه!!!! )):
آره درست گفتی کی باید جواب این ترس و لرزا رو بده؟؟!!! واقعاً کی؟

پیام چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 03:19 ب.ظ http://payamra.com

انتخاب سختیه ..

علی چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 03:59 ب.ظ http://abehzadian.blogsky.com

سلام.
جمله‌ای که ان را احمقانه فرض کرده‌ای سخن حضرت علی (ع) است!
اگه خواستی لینک گلچین دانش رو بزار تو وبلاگت.
حرف منطقی تو را خواندم اما عبارات غیر منطقی و دور از ...
کم نیست.
یا حق.

فقیر حقیر محتاج برحمت خدا چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.40sotoon.blogsky.com/

سلام
خب اگه اینجوری باشه که همه باید جمع کنن برن !
در ضمن یادمون نره ! آشیه که خودمون پختیم ! زمان انتخابات هم حق انتخاب داشتند همه مردم ایران ! همین انتخابی که انقدر از لذتش حرف زدی..
از ماست که بر ماست..

آونگ خاطره های ما چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 09:31 ب.ظ

مد عزیزم
عصبانی هستی ! آروم باش
چشم لینک میدم

آونگ خاطره های ما چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 09:35 ب.ظ

برام ایمیل بده

تا یکی دو ساعت دیگه پست بعدی لینک می دم
فقط آروم باش هم خودت هم همسرت
دوستتون دارم
راوی

ناز خاتون چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 10:56 ب.ظ

MED عزیز جدا تاسف خوردم و ناراحت شدم دوست من. الآن به وقت اینجا ۱۲:۳۰ ظهره چهارشنبه است و تقریبا ۱۱ شب شما . من شب می خوام وبلاگم رو به روز کنم و مطلبی در مورد این مسیله می نویسم و نوشته ی تو رو هم اونجا می ذارم. ممنون به خاطر اعتمادت و اجازه ای که دادی دوست من.

دشمن نظام چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 11:53 ب.ظ

آقا جان تازه فهمیدی در این مملکت خانمها امنییت ندارند؟ حتما باید سر خانم خودت میامد تا متوجه میشدی؟ از روز اول این انقلاب ننگین قرون وسطائی نه زن نه مرد نه پیر نه جوان هیچ کدام امنییت ندارند!

ما مردم درست بشو نیستیم. زیر دست همانهائی بزرگ شده ایم که شاه را ول کردند این آقایون را چسبیدند! هنوز هم حاضر نیستیم این احمقی نژاد را بدهیم یکی مثل رضا پهلوی را بگیریم! که حداقل زنانمان امنییت داشته باشند و مثل اون دوران اگر خواستند خوش حجاب و اگر خواستند بدحجاب باشند ولی هر چه باشند در امنییت به سر برند! حالا امنییت زنان هیچ تو سرمون بخوره! که جنگ نشه! که هزار و یک بدبخنتی سرمون نیاد! که پولهامون خرج فلسطینیها نشه!

پیشرفته و مدرن و جمهوری‌خواه شدن این چیزها را هم داره دیگه؟ وقتی به اصطلاح روشنفکرانمان و اصلاح‌طلبانمان امام راحل را سنبل جمهوری‌خواهی می‌نامند و دم از جمهورییت نداشته نظام اسلامی میزنند و خیلی هم احساس مدرنییت بهشون دست میده! از اون بچه عقده ای بسیجی چه انتظاری داری؟

ای بابا!‌ بی خیال! این مملکت درست بشو نیست که نیست! راست میگی !

آونگ خاطره های ما پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 12:24 ق.ظ

مد عزیزم
پست آخرم لینک دادم
بلاگ نیوز هم لینک دادم
فقط آروم باش
این هم ایمیل من اگر کاری داشتی

گنجشکک اشی مشی پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 01:54 ق.ظ http://www.ommidvar.blogfa.com

دورود /

آره .. برو ... بهترین راهه ...

من به این فکر میکنم که هر کسی راه مهاجرت رو پیش میگیره حداقل سودی که میبره اینه که تاهفت پشتش براش دعای خیر میکنن ..
آره عزیزم .. برو ..
دنیا ی پشت این دیوارها و این کوچه ها جای امن تری هست .
دنیایی که حتی ازش توقع امنیت نداری ...
اما امن تر از این خونه است ..

وقت خوش ././././././././././.

http://www.persiancultures.com/ پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 04:19 ق.ظ http://www.persiancultures.com/


لینک در پرژن کالچرز داده شد

سر افراز باشید

http://www.persiancultures.com/


خیابان شماره ۱۱ پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 05:04 ق.ظ http://11ave.blogspot.com

به جمع ما خوش آمدی! بهترین انتخاب ممکن همینه عزیز جان! موفق باشی.

وبگرد پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 06:27 ق.ظ

انتخاب درستیه. من چندین سال پیش اینکارو کردم و هر چند خیلی سختی کشیدم ولی هنوز فکر میکنم کارم اشتباه نبوده. موفق باشی.

شهاب یارمحمّدی پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 10:59 ق.ظ

اگر شرایط رفتن رو دارید یک لحظه هم دِرَنگ نَکُنید.
فردا کی می خواد از موندن شما تجلیل کنه؟یا از این که رفتید توضیح بخواد؟
حداقل زندگی راحت رو برای خودتون و فرزندانتون فراهم می کنید.
حیف همهء ماس که تو این عصر با این همه پیشرفت تکنولوژی هیچ بویی از مدرنیته نبریم...

اسکارلت پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.khanoomesccarlet.blogspot.com

خیلی متاسفم . چیزی نمیتونم بگم فقط اینکه خوبه که کم کم هممون داریم متوجه میشیم این قبری که سرش نشستیم داریم سنگ میزنیم هیچ مرده ای توش نیست .

لطفا سعی کن یه ذره به همسرت آرامش بدی ، آرامشی رو که جامعه اش بهش نداده . سلام من رو هم بهشون برسونید .

اسکارلت پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.khanoomescarlet.blogspot.com

راستی اگه برای کشتن مردهای فاحشه کمک لازم داشتی منو خبر کن حاضرم کمک کنم ! دییییییییییییی !

هاله پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 01:53 ب.ظ

مد عزیز به مطلب‌تون لینک دادم. خیلی دردناک نوشتید.

نازخاتون پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 06:42 ب.ظ

MED عزیز به مطلبت دیشب لینک دادم دوست من.

پری پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 07:12 ب.ظ

از لطف همتون یک دنیا ممنونم. به کوری چشم تموم اون آشغالا دیگه بهش فکر نمی کنم ، حالمم خیلی خوبه . فقط باید قوی باشیم تا نه تنها بتونیم از خودمون دفاع کنیم بلکه بتونیم مبارزه هم بکنیم. من که از کوره در نمیرم وخونه نشین نمی شم حتی اگه بترسم. مد عزیزم تا وقتی تو باشی از چیزی نمیترسم ، خیلی دوست دارم .
به هر حال عزیزم این آدما هم محصول اجتماعند و کاملا نمیشه محکومشون کرد ...
( من همون خانومی مذکور ، همسر مد هستم .)

نظر بازی پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 10:17 ب.ظ http://moghaan.persianblog.com

جانا سخن از زبان ما می گویی....احسنت به این قلم و شجاعت....

یک نفر پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 10:26 ب.ظ

حاکمیت هرچه که بیشترمردم بروندیابمیرندخوشحالترمی شودچون بی سرخر ترمی توانندسلطنت کنند تعمدا عرصه رابرمردم روزبروزتنگ ترمی کنندتا مردم یا بمیرندیا بروندمهم ماندن ومبارزه کردن است!

[ بدون نام ] جمعه 1 اردیبهشت 1385 ساعت 08:17 ق.ظ

هر کس گفت مهاجرت کار بدی است اشتباه کرده است. دنیا را مهاجران میسازند. و ساکنان بی حرکت به بد و خوب ان راضی هستند. مهم نیست از ظلم قریش مهاجرت میکنی یا از ستم احمدی نزاد. ما که مبنای تاریخمان مهاجرت است. تنها با مهاجرت است که نجات مییابیم. اصلا خدا غیر مهاجران را لعن میکند. برادر عزیز نگران نباش. حتی اگر امنیت را در توالت شویی یافتی بهتر از این است که عزت خود را به شعار های واهی از دست بدهی. سیال باش موفق میشوی. اب در برکه میگندد. حتی اگر برکه را عزیز بداری. اگر تا بحال حرکت نکردی اشکال ندارد. اگر هم نتوانستی حرکت کنی همین قدر که اراده برای رفتن داری با ارزش است. البته میدونی خمینی هم با مهاجرت ایران را گرفت.

بی تا جمعه 1 اردیبهشت 1385 ساعت 09:57 ق.ظ http://khanumhanna.blogspot.com

متاسفم از اتفاقی که برای خانومتون افتاده. همه ما زنها از این تجربه های تلخ داریم.
امیدوارم خانوم شما هم زود این قضیه رو فراموش کنه.
حرفهاتون هم کاملن درسته و من هم متاسفم که کار به جایی میرسه که جوونهای مملکت با این احساس تن به مهاجرت بدند.

شهربانو شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 12:44 ق.ظ http://gayagizi.persianblog.com

این پست شما و ناز خاتون دلم را به لرزه در آورد . دلم برای وطن تنگ شده بود . اما حالا دلم برای دخترها و زنهائی که مجبورند این دلهره ها را تحمل کنند شور می زند .

آونگ خاطره های ما شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 04:53 ق.ظ

مد جان ؟!
من ازت خواستم آدرس زن متولد ۱۳۵۷ را به من بدی کارش داشتم تو گفتی آدرسش رو ندارم !
الآن توی رول بلاگت دیدمش !

ولنتاین شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 10:16 ق.ظ http://valentine-2005.blogspot.com/

فقط میتونم بگم متاسفم. می فهمم.

نسیم شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://shistory.blogspot.com/

سلام، با اجازه لینک می دهم

مروارید شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 02:05 ب.ظ

آخه این نامه رو چرا برای جناب پرزیدنت نوشتی؟ فکر میکنی این ابله اصلا ممکنه با خوندن این نامه ککش بگزه؟ فکر میکنی این ابله اصلا براش مهمه که سر سرمایه های این مملکت چی میاد؟ فکر میکنی اصلا میدونه سرمایه چی هست؟ اگرم برات جواب بده جوابش این خواهد بود که خوش آمدی و همان بهتر که داری میری. و ترجیح میده بجای امثال تو همان لات و لوتهای سر چهارراه ها براش باقی بمونند که شعورشان در همان حد است و بقای آن بیشعور را هم بیشتر از تو تضمین می کنند.

گلشید یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 12:04 ق.ظ

اون روزی که چند نفر جمع شده بودنو واسه اولین بار رفته بودن استادیم آزادی...منم دقیقآ به این چیزا فکر کردم...فکر کردم تو جایی که نمیشه با خیال راحت سوار تاکسی و مینی بوس شد چه جوری توقع داریم بشه رفت استادیوم.......................خانه از پای بست ویران است.....خواجه در بند نقش ایوان است....( اگه درست یادم باشه البته...اما خوب..منظورو می رسونه )

گلشید یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 12:06 ق.ظ

حالا واقعآ واقعآ واسه همیشه دارین میرین؟؟دلتون تنگ نمی شه؟؟

غزل یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 04:21 ق.ظ http://www.shahr-e-gheseh.blogspot.com/

از روزی که این نامه رو نوشتی، بیش از ۱۰۰ دفعه خوندمش و ۱۰۰۰ تا بند بهش اضافه کردم... قلبم می‌گیره وقتی‌اینها رو می خونم... ذره ذره اش رو تجربه کرده ام ، حس کرده ام و با وحشتی که یادآوری‌کردی، سالها زندگی‌کرده ام. برای‌ خودمان دلم می سوزد.
به راستی‌که چه زیبا گفتی:
انتخاب کردن زیباست ، حتی اگه مجبور به انتخاب کردن باشی.

شیدرخ دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 03:07 ب.ظ http://www.repeatedminutes.persianblog.com

چو ماکیان به در خانه چند بینی جور
چرا سفر نکنی چون کبوتر طیار (سعدی)

توالت شستن و امنیت خاطر داشتن٬ یا آرشیتکت بودن و دغدغه های هر روزه و بی دلیل؟؟؟
مسئله اینست!!!!!
موفق باشید!!!

علیرضا دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 08:56 ب.ظ http://eam.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی دارید من خواستار تبادل لینک یا لوگو با وبلاگ شما هستم در صورت موافقت با بنده تماس بگیرید.

۴۰تیکه دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 10:29 ب.ظ

منم لینک دادم ولی بعید میدونم مشکل رو این بابا بتونه حل کنه! مشکل فرهنگیه .

مهدی سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 09:52 ق.ظ

this is so terrible text
but, i have to publish this news becuse of sensorship and bycot
please read it completly
http://diyare.mihanblog.com/1385...01/ Default.aspx


thank you
sistani civilian

مهدی سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 10:12 ق.ظ

بسیار تکان دهنده و وحشتناک است

مهدی سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 10:23 ق.ظ

بسیار تکان دهنده و وحشتناک است!
برای جلوگیری از سانسور خبر و فرا موشی گروگانها مجبور به ارسال اینگونه ام
لطفا تا اخر بخوانید تا از بزرگتزین جنایت سال اگاه شوید



http://diyare.mihanblog.com/1385...01/ Default.aspx

[ بدون نام ] سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 09:25 ب.ظ

سعیدی سیر جانی ایستاد مبارزه کرد و جونشو تو این راه داد باید مبارزه و روشنگری کنیم نه فرار

زنبورک چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 11:11 ب.ظ http://zanburak.blogfa.com

حال کجا میخوای بری؟

آرزو پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 03:26 ق.ظ http://arezoobanu.blogfa.com/

مد عزیزم اکثر دخترها و زنان ما این لحظه ی پر استرس و دلهره آور رو تجربه کردند .حتی تو تاکسی نشستن هم عذاب آور میشه واسه آدم .من اصلا ادم مذهبی نیستم ولی وقتی میبینم یک نفر تو تاکسی هم رعایت حق من رو نمیکنه و مدام میخواد یه جوری به من تعرض کنه دیوونم میکنه .
با خوندن پستت دلم بد جور به درد اومد .سرگیجه ها و نفرت اون زمان سرتا پام رو میگیره .
بعضی ها از دلتنگی نوشتند نمیدونم مگه آدم وقتی از یک جا متنفر بشه دلش هم تنگ میشه؟؟مگه فرصت علاقه میمونه؟

امیدوارم هر جا برید امنیت رو بتونید به خوبی هم خودت هم خانومت تجربه کنید .

فرزان پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 08:53 ق.ظ

هرکه ذره ای امکان رهایی از ناامنی را داشته باشد و از آن استفاده نکند و به اینور آب یعنی دیار صلح و آرامش و امنیت نیاید به خودشش و خانواده اش ظلم کرده است. پس منتظرت هستیم

مطلع پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 11:31 ق.ظ

آره بابا بیا بیرون. فقط توصیه می‌کنم اگه می‌خوای کانادا بیای از طریق تهران (در واقع دمشق) اقدام نکن. چون ممکنه تا ۶ سال طول بکشه. ببین اگه امکانش رو داری از یکی از این مراکز خلوت‌تر اقدام کن: http://www.cic.gc.ca/english/department/times-int/02a-skilled-fed.html
قاعدتا وضع باقی کشورها که مهاجر قانونی می‌گیرن هم باید همین‌جور باشه.

مطلع پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 11:36 ق.ظ

در ضمن دقیقا به نبود حقوق زنان هم برمی‌گرده. در واقع اگر از طرف حکومت زنان رسما به عنوان موجود درجه دو القا نمی‌شدن مردم به خودشون اجازه این برخوردها رو نمی‌دادن. کلا فضای تبلیغاتی رژیم باعث و بانی خیلی تغییرات بوده.

گلبانو شنبه 9 اردیبهشت 1385 ساعت 11:08 ب.ظ

بعضی موقع ها حرفی نمی مونه واسه گفتن....

من همیشه می گم مهاجرت به شرط واقع بودن به مشکلاتش و اطمینان به پیشرفت کار درستیه!اما نه دلبل فرار از جامعه کنونی

ارش دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.oab2.persianblog.com

سلام .چطوری
بدو بیا بد مسابقه ای گذاشتم .
از دست بدی تا اخر عمرت پشیمون میشی.
همرا با جایزه

محمود سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 01:48 ب.ظ http://lakymood58.persianblog.com

معرکه بود !! همش خوب بود و درست !!
واقعا حرف دل همرو زدی !

احسان شنبه 13 خرداد 1385 ساعت 07:10 ق.ظ

میتونی اینو به طور ساده ای سانسور کنی، اما آیا این آدمها غیر از من و تو برادر من تو هستن؟ تند نرو عزیزم! مطمئنم خودت هم در حق خیلیها ظلم کردی! خوش باش آقای آرشیتکت! خوش!

مسافر چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 11:54 ق.ظ

بی خیال می شی یا نه ؟ ! می خواهی هشتک پشتک هممون و وا بدی . مثل بچه آدم انرژی هسته ای رو بگیر لای نون سنگ بخر یا خودم بزور می کنم تو .... نه بابا منظورم دهنت بود پسر ..


انشاء الله تعالی این مملکت درست میشود ( آرمین ..نه آمین )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد