.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

رقص زنجیر ها


آدم مذهبی نیستم ، توی مدارکم نوشته مسلمان - شیعه و این چیزیه که من باهاش به دنیا اومدم ولی حتی نماز هم نمی خونم ، روزه هم که دیگه خیلی ساله نمی گیرم . ولی همیشه قبل از محرم دچار یه حس خاص می شم . نمی دونم چیه ولی دلم هوس مجالس عزاداری امام حسین رو می کنه .
 
اون صدای طبل ها ، صدای زنجیرا - زنجیرهایی که تو هوا میرقصن و منتظرن تا با هر صدای طبل روی شونه ها فرود بیان ، سینه زدنا ، حسین حسین گفتنا ، تعزیه خوندن ها ، غذا دادن ها ، شلوغی خیابونا توی شب ، رقابت کردن ها و گاهی هم دعوا کردن ها ، یواشکی خندیدنا ، یواشکی اشک ریختنا ، و حتی دید زدن ها ، وعده کردن ها ، شماره دادن ها و .... 

رفتن به جاهایی که سالی یه بار میری اونم توی محرم ، دیدن آدمایی که سالی یه بار می بینی اونم توی محرم ، و حتی دیدن رفقای قدیمی که حالا فقط سالی یه بار می بینیشون اونم توی محرم ، دخترهایی که همیشه با مانتو و آرایش می دیدیشون ولی حالا بدون آرایش و با چادر می بینیشون و پسرایی که حتی لباس مشکی هاشون هم مارکدار و اصله ، ماشینای مدل بالایی که صدای نوحه ازشون به گوش می رسه و آدمایی که از چهرشون پیداست واقعآ عاشقن و برای گرفتن حاجت نیومدن .

یه امام زاده نزدیک خونه ماست که از وقتی خیلی بچه بودم محرما دائیم منو می برد اونجا . یادم نمی ره اون موقع چه شور و حالی داشتم ، وقتی محرم می شد تمام روز رو صبر می کردم تا شب بشه و دائیم بیاد و منو با خودش ببره اونجا . وقتی هم که بزرگتر شدم دیگه خودمون با رفقا می رفتیم  همون جا . خیلی ساله میرم این امام زاده ( انصافآ عزادارای شون از خیلی جاها بی ریاتر و بهتره ، نمی دونم چجوری بگم ولی خیلی از رسمای بد که توی جاهای دیگه وجود داره اینجا نیست و یه حُسن دیگه این هیئت اینه که اصلآ زن راه نمیدن و خوب خیلی از مسائل پیش نمی یاد . خانوما ناراحت نشن لطفآ ، می فهمین که چی میگم .) خیلی خاطره از اینجا دارم و خیلی از رفقا رو هم اینجا می بینم . یه اتفاق دیگه ای که می افته اینه که خیلی از بچهای قدیمی رو ( بچه های محله و دبیرستان ) فقط سالی یه بار اونم تو این ایام و تو این امام زاده می بینم . حتی شماره خیلی هاشون رو دارم ولی فقط وقتی محرم می شه به هم زنگ میزنیم تا ببینیم اون یکی امسال از کی میره امام زاده و اگه رفته از بچه ها کی رو دیده .

می دونم ، شاید این کار برا من به یه حس نوستالژیک تبدیل شده باشه ولی هنوزم وقتی محرم میاد باز همون حس و حال رو پیدا می کنم ، هنوزم وقتی صدای طبل ها رو می شنوم دلم هری می ریزه پایین ، هنوزم وقتی می شنوم " ای اهل حرم سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد " مو به بدنم راست می شه ، هنوزم ....
 
’’ تمام حجت مسلونیه من حسین بن علی ست ’’

پ.ن : پارسال ظهر عاشورا رفتیم یکی از روستاهای اطراف اصفهان . یه مراسمی بود شبیه تعزیه ولی تعزیه خوانی نبود . در واقع یه کاروان بود که تمام شخصیت های روز عاشورا ( با گریم و لباس کامل و انصافآ هم خیلی عالی ) رو می تونستی توی این کاروان ببینی . یه سری عکس هم گرفتم که البته حیفم اومد عکاسی رو با دروبین دیجیتال انجام بدم - برا اینکه عکاسی با دوربین آنالوگ خیلی لذت بخش تره و خیلی حس بهتری داره - . حالا اگه شد چند تا از عکسها رو اسکن میکنم و توی وب میذارم .
نظرات 21 + ارسال نظر
لیلی سه‌شنبه 18 بهمن 1384 ساعت 05:15 ب.ظ http://architectonicangel.persianblog.com/

سلام دوست من.از اینکه قدم رنجه فرمودین به وبلاگ من سر زدین ممنونم.از نکته ای که اشاره کردین هم متشکرم.سعی می کنم در مورد مطالب وبلاگم به کار ببرم هرچند راستش رو بخواین هنوز چیز خاصی از این وبلاگ مد نظرم نیست ولی نظرات شما دوستان به من کمک خواهد کرد.باز هم مرسی و خوشحال می شم دوباره به من سر بزنید.موفق باشین.

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 بهمن 1384 ساعت 02:10 ق.ظ

عکسها رو بذار لطفا.
--سوسکی

ژنرال پنج‌شنبه 20 بهمن 1384 ساعت 12:27 ق.ظ http://www.culturalcapital.blogsky.com/

نیکی و پرسش..

آونگ خاطره های ما پنج‌شنبه 20 بهمن 1384 ساعت 03:04 ق.ظ

سلام و اینجاست که باید جمله ی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه باید در پستت اضافه بشه :
همین محرم است که اسلام را زنده نگه داشته .
خوبی مد جان؟
در مورد سوالت که ازم پرسیدی باید بگم ۳ سال اصفهان زندگی کردم و خاطرات خوبی هم از اونجا دارم . بازار رو هم دیدم شهر زیبایی دارید اینو همه می دونن . شاد باشی عزیز

پری جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 02:07 ب.ظ

مد عزیز تر از جانم دیگه هیچ خبری از خانومیت نیست و می بینم که دیگه حتی اینقدر کم لطف شدی که نمی نویسی پار سال من تو را به اون روستا بردم. خوب البته این حالا دیگه وبلاگ توه و من حق ندارم شکایت کنم. ( شکایت شاید از طرف شریک زندگی وکسی که همیشه میگفتی دوسش داری)

افرا شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 11:29 ق.ظ http://afranevesht.blogspot.com

چرا متاسف؟ من همیشه مشتاق سر زدناتم و همیشه خوشحالم میکنی.

زن متولد ۱۳۵۷ یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:56 ق.ظ

salam mamnoon az tozihi ke dade bodi baram vali man ham yek zane mamooli hastam mesle baghie zanha vali paimaal shodan hagh o hoghooghe zan ha mano narahat mikone va doost daram rahat harfamo bezanam garche hamishe nemishe.....dar morede ashoora va moharam ham nazare khassi nadaram begam joz inke kheili khosh migzasht !

:-)

سراب بی نشان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 04:41 ق.ظ http://arezoobanu.blogfa.com/

سلام مد جان
از نوشته های پشت ماشینها نگفتی که

پیام یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 11:46 ق.ظ http://payamra.com

اینم حال و هوای خاص این روزهاست دیگه ....

مامی خرگوشه یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 12:45 ب.ظ http://sayeh21.blogfa.com

سلام اقای بد اخلاق که الان رگ مذهبیت زده بالا خوبی؟خداییش منم نمیدونم این اما حسین چی داره که این دهه محرم هیچ کار که فکر میکنم گناهه نمیکنم انگاری خودش نمیخوادکسی تو عزاداریش گناه کنه
من اپم دوست داشتی بیا خوشحال وشم (چشمک)

مریم دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 03:19 ق.ظ

تعصبی ندارم .چون اعتقادی ندارم. اما به مقدسات بقیه احترام میذارم.هر چند گاهی چرند و مسخره میشه.(دور از جوون شما).این روزا فرصتیه که خوبی و بدی رو کنار هم و در دنیای حماقت تماشا کنیم.(بازم دور از جوون کسانی که مخلصانه و محترم و با وقار عذاداری می کنند نه اونایی که صرفا واسه خود نمایی وکلاشی و ... به میدون پا می ذارند)
یا حق.

پویا دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 04:49 ق.ظ http://prodigy.blogsky.com

به هرکی قبول داری این نیست
به پیر به پیغمبر این نیست
این نیست
نیست
اینها ارزش نیستن
والا نیستن
بلا نیستن

لیلی دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 01:20 ب.ظ http://architectonicangel.persianblog.com/

سلام ...متشکرم از اینکه باز هم به من سر زدین.نظرات شما تخریب کننده نیست .مطمئن باشید که نظرات شما دوستان برای من مهمه و سازنده ست. حتما موارد پیشنهادی رو به کار می برم . مرسی. پاینده باشید... باز هم دوست داشتید به من سر بزنید.

مر یم دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 05:53 ب.ظ

به نام او که عشق حسین را در قلبت قرار داد
می دونی عز یز تو امام حسین را تو قلبت راه دادی اما دین حسین را راه ندادی ! می دونی امام مظلوم ما حسین اصلا برای چی شهید شد ؟؟؟؟ حسین مظلوم روز عاشورا وقت نماز ظهر در حالی که مثل باران بسویش نیزه پرتاب می کردن نمازش را خواند آن هم اول وقت!!! در حالی که از شدت تشنگیه شدید چشمهای مهربانش همه جا را مثل مه سفید می دید ورمقی در تنش نمانده بود چرا که از صبح که جنگ شروع شده بود تمام یاران وبرادر زادگان وخواهر زادگان و فرزندان عزیزش در جلوی چشمانش پرپر زده وشهید شده بودند با این حال خدا را فراموش نکرد باز هم کمی فکر کن مهربان آیا خدایی که این همه نعمت به ما داده وبزرگترین نعمت این که عشق حسین را در قلبمون جا داده حقش اینه که حرفش را ز یر پا بزار یم ونماز نخوانیم؟؟؟؟؟

سارا دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 08:47 ب.ظ http://thebestbeauty.persianblog.com

سلام. خیلی از نوشته هاتون لذت بردم. بعضی هاشون حسابی من رو خندوند. موفق باشید.

نسرین دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 10:48 ب.ظ http://meinexile.blogspot.com

من فکر میکنم محرم و عزاداری های قدیم خیلی خالصانه تر بودن.البته طبق شنیده ها.ولی این سالهای اخیر از گریه کردن و نذری دادن و عزاداری و همه و همه فقط برای چشم و همچشمیه.البته منکر اونهایی نمی شم که واقعن از صمیم قلب شون این کارها رو می کنن.

miloosha دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 11:08 ب.ظ http://pa.persianblog.com

حواندنیست اینجا.باز هم میایم.

کلاغ سیاه قصه های دور سه‌شنبه 25 بهمن 1384 ساعت 08:26 ق.ظ http://www.yuyop.blogfa.com/

میبینی آدمهای این پایین چه قدر صادقند چند روزی میگریند و خون می ریزند ازدرد برای واقعه هزار سال پیش و فردایش سیلی میخورند از رفیق دیروز و دم بر نمی آرند.برادرانشان و خواهرانشان را در بند میکشند و اینان سر به آخور خود دارند.میخواهم قاه قاه بخندم به روی همه شان آنقدر که گوشهاشان کر شود و گوشهای خودم نیز که دیگر از دوست و دوستت دارم و فدایت شوم و همه اینها که از گفتنشان دل و روده هایم در عذابند چیزی نشنوم.هی تو که شایدآن بالایی میشنوی؟می بینی؟خسته ام تا کی باید به این بودن احمقانه ساخته تو تن دهم؟پس این روسپی سیاه جامه ات کی همبستر میشود با این تن خسته؟ نترس این آخرین گناه کبیره ام خواهد بود بعد ش میتوانی یک جهنم آتشین اختصاصی برایم آماده کنی.

مهسا سه‌شنبه 25 بهمن 1384 ساعت 10:20 ق.ظ http://haghighifamily.persianblog.com

یک بار نوشتم اما نرفت . از آشنایی با شما خوشحالم . مدارک دانشگاههای معتبر اینجا رو کانادا قبول داره ( مثل اینکه دانشگاه علمی کاربردی رو قبول ندارند ) اما باید تائید مدارکمون رو اونجا بگیریم که خیلی راحت نیست . برای اطلاعات بیشتر به ایت سایت مراجعه کنید و اگر کاری از دست من بر می اومد بفرمائید
www.cacb.ca

ف.م سه‌شنبه 25 بهمن 1384 ساعت 10:52 ق.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

با نوشته هات هنوز چیزی نگذشته دلم برای شبهای خوبی که تعریف کردی تنگ شده... چقدر قشنگ حرفهای دل من رو نوشتی نازنین! ممنون!

یاحق!

Shanarow یکشنبه 23 مهر 1396 ساعت 11:36 ق.ظ http://costofcial.com

Will Lasix Help You Pass A Drug Test Zithromax Order Online <a href=http://costofcial.com>cialis</a> Tadalis Sx Soft Ligne Avec Ordonnance Per Il Viagra Occorre La Ricetta Medica Propecia Cancer Testicular

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد