همه ما وقتی بچه بودیم با این سوال از اطرافیان زیاد مواجه می شدیم که : دوس داری وقتی بزرگ شدی چه کاره بشی ؟ توی مدرسه هم توی راجع به ین موضوع انشاء زیاد نوشتیم . هر کی رو هم میدیدی یا می خواست مهندس بشه یا دکتر یا خلبان ، من اما اصلا دلم نمی خواست هیچ کدوم از اینا بشم .
از دکترها که متنفر بودم ، از بسکه تو بچگی مریض شدم و آمپول خوردم یه جورایی تشنه بودم به خونِ هر چی دکتره . (شاید باور نکنین ولی همین الان هم از آمپول می ترسم ، اگه هم مریض بشم محاله آمپول بزنم .) مهندس یا خلبان شدن رو هم که کلآ بی خیال بودم . ولی آرزوی دست نیافتنی من توی بچگی این بود که یه روزی راننده کامیون بشم !!
نمی دونم باورش سخته یا آسون ولی این آرزویی بود که تمامِ بچگیه منو با خودش برده بود . همه بازیهام اگه نگم ، ولی هشتاد درصد بازی های بچگیم حول همین قضیه می گشت . یادمه از یه سینی بزرگ به عنوان فرمون کامیون استفاده می کردم و از دو تا پشتی به عنوان صندلی کامیون . من نقش راننده رو داشتم و پسر خالم هم همیشه با فلاسک چای ، دو تا لیوان و به دستمال نقش شاگرد راننده رو بازی می کرد . و تو اون جاده های خیالی کودکی از چه حادثه های وحشتناکی به طرز معجزه آسایی جونِ سالم بدر می بردیم . چه اتفاقاتی که برامون نمی افتاد ، از گیر کردن توی برف تا حمله گرگها و دزدا و خراب شدن ماشین . که همش هم ختم به خیر میشد .
الان هم هر چی فکر می کنم نمی فهمم که این آرزو از کجا به کله من افتاد یا جرقه این کار کجا زده شد . در هر حال با بالا تر رفتن سن دیگه این آرزو هم از سر من افتاد . ولی همین الان هم عاشق رانندگی توی جاده ام اونم توی شب و تنهایی .
توی یه مقطعی هم خیلی دلم می خواست یه قاتل حرفه ای بشم که خدا رو شکر تا اومدم بهش فکر کنم از سرم افتاد . پس با این حساب من توی زندگی یه آدم شکست خورده به حساب میام چون به هیچ کدوم از آرزوهام نرسیدم ... !!
پ.ن.1 : طنز دوشنبه و سه شنبه شب " برره " فوق العاده بود . یه طنز اجتماعی قوی با لایه های پنهان و آشکار زیاد .(چی شد؟)
پ.ن.2 : برنامه این هفته " نود " هم فوق العاده بود . عجب جونوریه این فردوسی پور .
پ.ن.3 : بارون این دو سه روزه اصفهان از اون بارونایه که همیشه آدم آرزوشو می کنه . خدا که داره اساسی حال میده .
پ.ن.4 : دیروز با خانومی رفتیم یه جایی که اون قدیما زیاد میرفتیم . زنده شدن خاطرات ، بارون ، یه هوای تمیزو عالی و یه عالمه چیزِ دیگه باعث شد کلی حالم رو به راه بشه .
بابا دمت گرم عجب آرزوهایی داشتی
اولین شخصی هستی که می بینم از این مدل ارزوها داشته!
چه جالب!من این آرزوی شما رو هر شب خواب میبینم! بس که زور میزنم برای گرفتن گواهینامه!
بابت لینک ممنون.
مد
عزیزم
من شرمنده ی تو و بسیاری از دوستان هستم.
و شما لطف دارید .
باور کن فرصت کمی دارم . به همه ی شما سر می زنم اما همیشه کامنت نمی گذارم .
بگذار به حساب سن بالا یا مسئولیت همه جوره ی زندگی .........
عزیزم شاید هم از ترس این که به آرزوی قاتل شدنت رسیده باشی می ترسم آفتابی بشم : ) )
من دلم میخواست معلم بشم اونم معلم ریاضی بعدش بورس بگیرم برم میشیگان دکترا بگیرم نه معلم ریاضی شدم نه بورس میشیگان رو گرفتم با این حساب منم یه شکست خورده بی برو برگردم!
خیلی بامزه بود ..حتما تو بچگی هم کلی شیکمو و تپلی بودی آخه همه راننده کامیونا این ریختین:دییییییی
من هیچی نمی خواستم بشم ...چرا تو بچگی هیشکی از من این سوالو نکرده؟؟؟؟؟؟؟
راستی بارون خوش بگذره خدا به منم داره حال می ده ناجور
میدونی خیلی خوب بردیم تو گذشته ها ! هزار تا شغل بوده که ارزوشو داشتم اول باستان شناسی بعدشم زیست شناسی و بعدشم میکروبیولوجیستی و بعد م حتی یه زمانی به مهندسی معماری رسیدم ...اما بعدشم دوباره برگشتم به علوم تجربی و این اواخر وحتی حالا هنوز رویام پزشکیه اخ اخ اخ...
پس کی آپ میکنی !
زود باش منتظریم !
دوست داشتم الان بچه بودی و دقیقا همه اینارو نقل می کردی و من دونه دونه این حرفارو می دزدیدم. حرفا و فکرای بچه ها دزدیدنی اند عجیب
در ضمن ممنون بابت لینک
سلام مد جان
آرزوی خوبی بوده اگه بهش میرسیدی الان تو جاده اصفهان شیراز با یه آهنگ باحال از جواد یساری یا اهنگ- اگه یادش بره که وعده با من داره -حسابی حال میکردی چشمک
ارزوهای کودکی هم برای خودشون داستاانی دارند ...
آرزوهای کودکی جالبی بود. بچه ای بودی که دقیق نگاه میکردی که جزییات راننده کامیونی رو اونجوری تو حافظه ات ثبت کرده بودی. بارون٬ همسر٬ اصفهان! حیف که تک تک این کلمات برای من تداعی های منفی دارند.
سلام مهربون!
منم دوست داشتم راننده کامیون باشم...
در پناه حق...
راننده کامیون بودن برای بچه ها همیشه یکجور عظمت را القا می کنه...همینطور راننده اتوبوسهای بین شهری برای نسل قبل از ما...
نوشته هات احساس یه آدم خوشبخته ولی زندگی نمی تونه اینقدر خوب باشه. زندگی شاید بیشتر شبیه شعرایه که آوردی! کدومشه؟
ولی در کل از وبلاگت خوشم اومد.