امیدوارم شب یلدا به همه دوستان خوش گذشته باشه .
دیروز من سر کار بودم که خانومی sms زد که امشب زودتر بیا که شام دعوتیم . راستش من دیروز خیلی کارم سنگین بود ، یه ساختمان بود که باید تا شب همه کاراش تموم میشد که امروز تمیز کار بیاد تمیزش بکنه و فردا هم تحویلش بدیم ، آخه طرف شنبه از ایتالیا مهمون داشت . خلاصه سرمون خیلی شلوغ بود . یه اکیپ داشت کاغذ دیواری می چسبوند ، یه اکیپ ایر کاندیشن نصب می کرد ، برق کار برق کشی می کرد و لوستر نصب می کرد ( اونم چه لوسترایی ، اصل ِ ایتالیا ) ، یه اکیپ قرنیز چوبی کار میذاشتو خلاصه که خیلی قاتی پاتی بود .
خیلی خسته بودم ولی خوب نمیشد از یه مهمونی شب یلدا اونم با خانومی صرف نظر کرد .به هر حال هر جوری بود ساعت 7 دیگه کارو دودر کردیمو رفتیم خونه . اومدم خونه ، یه دوش گرفتم ، اصلاح کردم ، لباس خوشکلامو پوشیدم وکلی تریپ زدمو رفتم دنباله خانومی که بریم مهمونی .
وقتی وارد شدیم همه چیز نوید یه شبِ یلدای اصیل و ایرونی می داد . انارای دون کرده ، هندونه های قرمز ، میوه های رنگارنگ ، آجیل ، تخمه ، شیرینی و فال حافظ . همه چیز عادی و به جا بود تا اینکه موقع شام شد .
وقتی شام رو آوردن چشمام داشت از حدقه در می یومد . فکر می کنید شام چی بود ؟ جانم ، چی ؟ نه بابا آخه کی شب کله پاچه می خوره . نخیر ، شام پیتزا بود اونم تو جعبه های مقوایی . خیلی حالم گرفته شد ، آخه پیتزا اونم تو جعبه مقوای تمام حس شبِ یلدای آدمو خراب می کنه .
بعد شام دیگه اصلا حس مهمونی شب یلدا رو نداشتم ، خستگی کاره روزانه هم مزید بر علت شد تا زودتر از موقع معمول مهمونی رو ترک کنیم . توی راه برگشت هم کلی با خانومی به پتزاها و جعبه های مقوایش خندیدم .
ولی خوب به قول شاعر : " این هم شبی بود ز عمر که بدین سان طی شد . "
اول اینکه : دودر کردن کار یعنی تنبلی و اساسا کار درستی نمی باشد .دوم اینکه : به حرف خانوم گوش دادن یعنی «زذ؟» که اونم اول زندگی کاملا طبیعی است و انشالا تا آخر ادامه خواهد داشت .سوم اینکه : آخه کله پاچه رو صبح می خورند نه شب و اونم شب یلدا .هیچ فکر کردید خانوما باید گرسنگی می خوردند !!!!!!!!!!!!!
اما خب خاطره جالبی بود .حرفتم شوخی بود .به دل نگیرید لطفا.شاد باشید و سربلند .
مد جان دیروز لینکت رو به وبلاگم اضافه کرده بودم (بی اجازه!) و وبلاگت از اون جاهایی خواهد بود که مرتب توش پرسه خواهم زد... بی سر و صدا!
ما که اینجا به مهمونیهای ظرف یکبار مصرفی عادت کردیم و چون همیشه باید دم در کفشهامونو دربیاریم (بیشتر منازل اینجا کفشون موکته سفید و یا شیریه) در نتیجه لباسهای خیلی پاشنه بلند خواه هم تو مهمونیها نمیپوشیم در نتیجه کلی از دک و پز مهمونیهای ایران عقبیم...
سلام.
مد عزیز
راست میگی ، خوبه که هر چیزی هارمونی خاص خودش رو داشته باشه . به قول مادرم ما دو دین رو باطل کردیم !
اگر سنت ایرانی رو اجرا می کنیم پس دیگه پیتزا اون وسط چی می گه ؟...
به خانمت سلام برسون . شاد باشی عزیز .
راوی
اونم یه مزه ای داره خوب!
salam matlab ro khondam kolly ham dahanam aab oftad vase oon anar ha va ajil ha vali khob´nabayd sakht gereft hatman saheb khone ham ye zane (ya marde) tanbal boode mesle man ke hesse ghaza dorost kardan nadashte aslan be nzare man age har ki khone khodesh ghaza bokhore bere behtare choon oon saab khoone badbakht bayad kolly vaght bezare vase ghaza o zarf shooyee o in joor kara , az oon vaght mishe vase karaye dige va moaasherat ba baghie estefade kard , dar zemn delam be haale oon badbakht sookht ke darin khonasho amade mikonin , khoonyee ke ba oon ajale bekhad radif beshe va hezar nafar bekhan ham zaman toosh ba ham kar konan fek nemikonam keifiate ziadi dashte bashe faghat khoshgeli dare ! be khanoomet ham salam beresoon :-)
inja chera nemise ba horofe english nevesht ? man majbooram jaye dige benevisam bad biam paste konam !
:-)
hame chi fake shode!
:)
همیشه به مهمونی.
سلام دوست عزیز
نوشته شب یلدا رو خوندم زیبا نوشتید در ضمن بحث در مورد تاریخ بوجود امدن ایاد خاص خیلی جالب است و شما با قلم زیبا بیان کردید . من خودم شخصا برای اداب و رسوم احترام خاصی قایل هستم در مورد پیتزا هم خوب کم سلیقگیه میزبان است دیگه خب امیدوارم همواره شاد باشید
سلام!
خطاب به شما یه کامنت گذاشتم برای زن روزهای ابری! اما بعدش که فکر کردم٬ دیدم بهتر بود اون رو تو وبلاگ خودتون می نوشتم نه اونجا !:دی
موفق باشید...